کارآفرینی در عصر جدید با رویکرد شرکت های موفق
امروزه در هر شغل،کسب وکاروحتی فعالیت های پژوهشی وتحقیقاتی آن سازمان و یا افرادی موفق هستند که آنها فرصت وشرایطی را می بینند ودرک می کنند که دیگران ،آن شرایط را نمی بینند و درک نمی کنند و یا نمی خواهند ببینند.دراین حالت، موفقیت از آن کسانی خواهد بود که بادرک شرایط پبش آمده ،سریع اقدام کنند .خواه این اقدام آنان بازاریابی و درک شرایط بازار باشد و یا مشاوره ای که می خواهند انجام بدهند و یا کسب و کاری را راه اندازی کنند . فقط بدانند که حداقل ،همان یک قدم را از سایرین جلوتر هستند همچنانکه ،افرادپیش از ایشان نیز ،یک قدم جلوتر هستند در این اسلاید نظر اندیشمندان کسب و کار و بزرگان پژوهشی آورده شده است که حاصل تلاش چندین ساله آنان در موضوعات مربوطه می باشد . و قطعا این ،قدم اولیه است که بایستی با اعتماد به نفس کامل برداشته شود و تکیه گاه گام های بعدی خواهد بود .درطول چندین سال تحصیل و تدریس و مصاحبه با پیشکسوتان ،به این نتیجه رسیده ام که موفقیت از آن کسانی است که قدم اول رابا:
برنامه ریزی –صحیح –وقابل اجرا بردارند …در این اسلایدها نظر بزرگان بازاریابی از جمله .پیتر دراکر ..آرمسترانگ…کاتلر همچنین از پژوهش های انجام یافته بصورت چکیده آورده شده است .و مثال های مورد نیز در تکمیل مطالب ارائه می گردد… امید اینکه مورد پسند و مفید واقع شود
ویژگی های کارآفرین موفق
تصور شما از کارآفرینی چیست؟ اگر تا به حال به پای صحبت های یکی از کارآفرین های جوان و موفق نشسته باشید می بینید که آن ها هیچ وقت از شکست یا نا امیدی صحبت نمی کنند یا از شکست هایی که در مسیر خورده اند ولی به هر حال این حقیقت را نمی توان انکار کرد که کارآفرین مسیری پر پیچ و خم و سخت را در پیش رو دارد. تحقیقات علمی ای که انجام شده است مشخص کرده است که کارآفرینی که موفق باشد باید یک سری خصوصیات ذاتی و ژنتیکی داشته باشد.
منبع"eligasht.com
در سال های اخیر طبق تحقیقاتی که روی کارآفرین های موفق انجام شده است، مشخص کرده که همه ی آن ها ویژگی های مشترکی دارند که این ویژگی ها به نوعی مانند امضای کارآفرینی موفق آن هاست و به نوعی داشتن این خصوصات به معنای احتمال موفقیت بالاست. به نظرتان شما هم یک کارآفرین بالفطره هستید؟ اگر خصوصیات زیر را دارید قطعا بله! با هم این ویژگی ها را مرور می کنیم:
کارآفرین ها کنجکاو و عاشق تجربه های جدیدند
کارآفرین ها همیشه راجع به همه ی مسائل یک کنجکاوی ذاتی دارند و نسبت به مسائل و آن چه که در اطرافشان اتفاق می افتد حساس و کنجکاوند. آن ها همیشه با ذهن باز از تجربه های جدید استقبال می کنند و هوش کلامی و گفتاری بسیار بالایی دارند. سنجیده صحبت می کنند و به جای این که مدام بخواهند اظهار نظر کنند سعی می کنند تا بشنوند و در موقع لازم حرف می زنند. از طرف دیگر علیرغم این که انسان هایی نسبتا کم صحبتی هستند به دنبال هیجان و کارهایی هستند که آدرنالین ترشح می کند! حتی ممکن است که از نظر بقیه این افراد، گستاخ باشند! آیا شما هم این گونه اید؟
در کار باوجدان و متعهد هستند
شخصی که وجدان کاری داشته باشد و به اخلاق کاری متعهد باشد، همیشه سعی می کند تا کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهد، او در این مسیر از هیچ کار سختی نمی ترسد و به جای فکر کردن به سختی های مسیر سعی می کند تا آن را به بهترین شکل انجام دهد. موفقیت هایی که به دست می آورند نه بر اساس شانس و کمک بلکه فقط و فقط بر پایه ی سخت کوشی خود فرد است. در هر تیمی که باشد معمولا مسئولیت مهم و بیشتری از آن تیم را به نسبت سایر اعضا دارد و بقیه روی او حساب باز می کنند. سعی می کند که تا حد توان در جلسه ای کاری به موقع حاضر شود.
افرادی با انرژی و البته برونگرا هستند
افرادی که برونگرا هستند راحت با بقیه افراد ارتباط برقرار می کنند و از سطح انرژی بالایی برخورداند، آن ها اعتماد به نفس عالی ای دارند و سعی می کنند تا از ایده هایشان دفاع کنند، انسان های در حرکت و با انرژی و البته ریسک پذیر هستند و در بعضی مواقع ممکن است مدام برای جلب توجه دیگران تلاش کنند. علیرغم این که انسان های برونگرایی هستند به این معنا نیست که سریع با همه ارتباط برقرار کنند و فقط صحبت کنند اما در یک مکالمه ی دو نفره معمولا سعی می کنند تا افسار صحبت را در دست بگیرند و در این جاست که تبدیل به یک شنونده ی بد می شوند.
معمولا کوتاه نمی آیند
یکی از جالب ترین و التبه پیچیده ترین ویژگی های کارآفرین موفق این است که معمولا در برابر ایده ای که دارد در برابر بقیه دفاع می کند و از این کار هیچ ترسی ندارد. این افراد دوست دارند تا در رقابت ها شرکت کنند و بهترین شان را ارائه بدهند تا برنده ی این رقایت ها باشند. آن های ایده شان را بر همه چیز و گاهی حتی بر مردم دیگر اولویت دار می دانند و شاید این ویژگی باعث شود تا آن ها از نظر بقیه ناخوشایند جلوه کنند، با این حال اگر بدانند که همین باعث موفقیتشان می شود از آن ترسی ندارند. حتی اگر به کارآفرین های موفق و مشهور جهان مثل استیو جابز و یا ایلان ماسک هم نگاهی بیندازید می بینید که آن ها هم همین طور بوده اند و در کنار بعد شخصیتی جالب که داشته اند، بعد ناخوشایندی را هم داشته اند.
انسانی با احساسات قوی هستند
در اصطلاح عامیانه به آن «مودی» می گویند. از ویژگی های کارآفرین موفق این است که به هیچ وجه مودی نیست و به عبارتی احساسات پایدار دارد و مدام از نظر عصبی تحریک پذیر نیست. آن ها دوست دارند تا حد امکان همه چیز را در حد تعادل نگه دارند و عاشق سازگار شدن با شرایط هستند حتی در مواقعی که چیزی برخالف نظر آن هاست. آن ها دوست دارند تا زندگی عاطفیشان را کنترل کنند و از آن جا که به عقاید و ایده های خود پایبند و مطمئند برایشان اهمیتی ندارد که این عقاید را دیگران هم تایید کنند یا نه. آنها اغلب آرام هستند و خیلی از کوره به در نمی روند و دوست دارند تا خود را در حد تعادل نگه دارند، در بعضی از موارد شاید نتوانند زیاد با دیگران احساس همدلی کنند چرا که این کار برای آنها به معنای تحریک پذیری احساسی است و آنها هم که دوست ندارید خود و دیگران را متحمل درد کنند.
شما هم این گونه هستید؟
اگر شما هر کدام از این ویژگی های کارآفرین موفق که در بالا به آنها اشاره شد را دارید یعنی ذاتا یک کارآفرین موفق هستید! پس اگر در این مسیر هستید که هیچ، در غیر این صورت بد نیست زودتر جامه ی عمل را بپوشید و به ایده های خوب و مفیدتان رنگ واقعیت بدهید!
در ضم ندر این مورد خوب است به یک مورد دقت کنید و آن هم این است که این ویژگی اهی شخصیتی که برای کارآفرینان موفق گفته شد بر اساس ویژگی های غالبی است که در اکثر افراد موفق دیده شده است، اگر شما در خصوصیتی ، از این لیست متفاوت هستید، نا امید نشوید، ممکن است که کارشناسان اشتباه کرده باشند پس با اراده جلو بروید و خودتان را به خودتان ثابت کنید.
۴کار متفاوت که شرکت های موفق انجام میدهند
تعریف یک شرکت موفق و یا کسب و کار موفق چیست؟ چه کارهایی یک شرکت را موفق تر میکند؟ آیا آنها برنامه راهبردی خاصی دارند؟ در این نوشتار به ۴ کار متفاوت شرکت های موفق پرداخته می شود.
ابتکار سازمانیِ مهمِ شما درحالحاضر چیست؟ شاید روی افزایش قیمت، کاهش هزینههای تولید و یا کارآمد کردن فرآیندهای داخلی تمرکز کردهاید. شاید هم در حال برنامهریزی راهبردی هستید یا در تنگنای مالی به سر میبرید.
شرکت های موفق فرآیندهایی برای نظارت مداوم بر عملکرد همهی بخشهای کسب و کار دارند. برای بررسی وضعیت امور مالی، تولید، تدارکات، خدمات، مشارکت و حتی دیدگاهِ مصرفکننده نسبت به نام تجاری و یا شرکت، منابعی اختصاص داده شدهاند. هر چند، بسیاری یک نکتهی مهم سازمانی را نادیده میگیرند: آموزش. صادق باشید، آخرین باری که شما بهترین و برجستهترین کارکنان خود را به اتاق کنفرانس فراخواندید و روشهای آموزشی شرکت را بررسی کردید، کی بود؟
در اینجا به کارهای متفاوتی که شرکت های موفق انجام میدهند اشاره شده است:
۱.استفادهی بهینه از تنش میان نسلها
به طور سنتی، ساختار یادگیری بر مبنای انتقال دانش از افراد کارآزموده در راسِ چارت سازمان به تازه واردینِ رده پایین بوده است. با این حال، تغییر جمعیت شناختی در حال ایجاد محیط کاری است که روز به روز متنوع تر و پیچیده تر میشود.
برای نخستین بار در تاریخ، منابع انسانی شما از پنج نسل مختلف تشکیل خواهد شد و هر زیر مجموعه به طور گستردهای متفاوت است. این “تنش میان نسلها” هم موانع و هم فرصت هایی ایجاد میکند.
مثلا نسل هزاره را در مقایسه با همکاران ارشدشان در نظر بگیرید. در حالی که افراد قدیمی معادن طلای تاریخچهی سازمانی و دانش صنعتی هستند، این تازه واردین جادوگرانِ فناوری هستند، جادوگرانی که پستانک خود را برای داشتنِ دستگاههای جدید معامله میکنند.
آنها فرصت بیحد و حصر جهان اطراف خود را میبینند و انتظارات شان بسیار متفاوت از همتایان قدیمی شان است. به نظر میرسد که این ثروت غنی از تجربه همراه با خوش بینی آرمان گرایانه فرمولی برای موفقیت باشد.
هرچند، فلسفه ی”چند کارمند با استعداد به کار بگیر و باقی خود به خود درست میشه” دیگر منسوخ شده و کوته بینانه است. یک ساختمان پر از ستارههای با استعداد تنها به وسیله ی جادو یک تیم پر ستاره نمیسازد.
در نظرسنجی اخیرِ SHRM، ۴۷ درصد از نسل هزاره، رهبرانِ ارشد خود را مدیرانِ کوچکی میدانستند که ارزشی برای ایدههای جدید قائل نیستند و در برابر تغییر مقاوم هستند. از سوی دیگر، ۳۳ درصد از پیشکسوتان نوعی عدم احترام، نیاز به نظارت و سطح نامناسب برخورد را در همکاران جوانشان حس میکنند.
۲.تاثیر بر اصول زیربنایی
تفاوتهای گسترده در سبک مهارت ها، انتظارات، ارتباطات و یادگیری میتواند عملکرد، مشارکت، نوآوری و اصول زیربنایی را تحت تاثیر قرار دهد. چیزی که قبلا به آن توجه نشده است.
فرهنگ سازمانیِ یادگیری، و یا نبودِ آن، هرگز اهمیت چندانی نداشتهاست. بازده سرمایه حتی در میان با استعدادترین افراد نیز میسر نخواهد شد مگر اینکه کارکنان جوان و پیشکسوتانِ با تجربه یاد بگیرند که چطور به یکدیگر آموزش بدهند.
شرکت های موفق و پیشروِ امروز، فرهنگی را پرورش میدهند متشکل از متفکران خلاقی که میتوانند نوآوری، همکاری و عیب یابی کنند و مشکلات را حل و فصل کنند. آنها برای کارکنان شان و توانایی یادگیری شان سرمایهگذاری میکنند.
یکی از مهمترین مهارتهای زندگی این است که چگونه یادگرفتن را یادبگیریم. تقریبا ۳۰ سال پیش، در زمانِ آغازِ استفاده از رایانه ی شخصی، شوشانا زوبوف تفاوت بین کار به وسیلهی رایانه و نسلهای قبلِ مکانیزه کردن و اتوماتیک شدن را مشخص کرد.
او ایده هایش را در کتاب خود به نامِ ” در عصر ماشینهای هوشمند” منتشر کرد. نتیجه ی بهدست آمده این بود که عاقبت یک محدودهی مشخص بین “کار” و “آموزش” وجود خواهد داشت و در نهایت یک تغییر فرهنگی از “تقسیم کار” به ” تقسیم یادگیری” خلق خواهد کرد.
۳.فعالیت در بازارهای اطلاعاتی
خیلی سریع از دیروز به امروز میرسیم. با توجه به اینکه تکامل فناوری در زندگی روزمره باعث ایجاد ارتباطات سریع جهانی، دسترسی زودهنگام به موج انفجار اطلاعاتی و آگاهی از روند فزاینده ی اختلالات تغییر بازار میشود، این تحول به طور قابلملاحظهای آشکار به نظر میرسد.
ما به سرعت دقیق تر میشویم و انتظارات از یک نیروی کار رقابتی هم راستا با چنین مسیری است.
بین تولد جهان و سال ۲۰۰۳، پنج اگزابایت اطلاعات ایجاد شد. اما درحالحاضر هر دو روز پنج اگزابایت اطلاعات ایجاد میکنیم. حالا مشخص میشود که چرا کار در بازارهای اطلاعات اینقدر مشکل است.
– اریک اشمیت، مدیرعامل گوگل
ما از اصول مکتبِ تیلوریسمِ عصر صنعتی بسیار دوریم. “به شما پول نمیدهیم که فکر کنید. ساکت باشید و کارتان را انجام دهید. ” تفکر، اندیشهپردازی، نوآوری و حل مسئله چیزهایی ست که مدیران از بهترین کارکنان خود انتظار دارند. با این حال، هنوز هم برای بسیاری از سازمان ها، یادگیری چگونه یادگرفتن یک اولویت نیست.
چندان فرقی نمیکند که ناتوانی در اثرِ نیروی اینرسی باشد یا یک فرهنگِ به شدت تغییرناپذیرِ از بالا به پایین که نه ترویجِ فرصت میکند و نه فرصتها را برای تبدیل کارکنانِ تمام سطوح به یادگیرندگانی بهتر پرورش میدهد. سازمانهای اینچنینی مانند تولید کنندگانی هستند که قطعاتِ بیشتری را در زمانی کوتاه تر میخو اهند، اما هرگز ماشین آلات را جهت بهبودی و پیشرفت متوقف نمیکنند.
علی رغمِ انبوهی از پژوهشهای جدیدِ انجام شده روی مغز که چگونگیِ یادگیریِ موثر تر را نشان میدهند، هنوز هم بسیاری از سازمانها نمیتوانند این یافتهها را به کار ببندند یا اقداماتی صورت دهند که به کارکنانشان کمک میکند تا آموزندههای بهتری باشند.
نتیجهی اجتناب ناپذیرِ عدم یادگیریِ چگونه یادگرفتن، ناتوانی در بهبود روش یادگیری است.
۴.خلقِ یک فرهنگ یادگیری
فرهنگِ یادگیری توسط یک انجمن ایجاد نمیشود و در واقع یک نوآوری یا ابتکار که به صورت بستهبندی به شما تحویل داده شود، نیست. در واقع با درک چگونگی یادگیری و امید به افزایشِ تعداد کسانی که تمایل به یادگیری دارند آغاز میشود.
با دادن فرصتهای متعددِ حضور به افراد، این فرهنگ پرورش داده میشود. افرادی که به دلیل مشارکت خود احساس ارزشمندی میکنند به دنبال فرصت هایی برای یادگیری و به اشتراک گذاشتن آنچه که میدانند هستند.
آنها در اثرِ پاداشهای ذاتی خود، یک فرهنگ یادگیری را خلق میکنند: یکی از همکاران و هم- آموزها که حس میکند باید یاد بگیرد و دیگران را نیز به یادگرفتن تشویق کند.
اگر تلاش کنید باهوشترین فرد در میان حاضران به نظر برسید هرگز چیزی نخواهید آموخت. رهبران موثر نه تنها آموزش را به کار میگیرند و شرایطی ایجاد میکنند که کارکنان بتوانند بهتر بیاموزند، بلکه با نشان دادن اینکه برای فرصتهای یادگیری ارزش قائل هستند، مقدمات کار را آماده میکنند.
آنها بدون در نظر گرفتن جایگاه افراد در چارت سازمان، با ایجادِ اعتماد در میان کارکنان و احترام به پاداش متقابلِ افرادی که د رحال یادگیری هستند، تیمی سالم را با عملکردی قوی و در فضایی پر از موفقیت پرورش میدهند.
کسانی که میتوانند “تقسیم کار” خود را به “تقسیم یادگیری” تبدیل کنند همجوشی قدرتمند دانش خاکستری { دانش محدود به تقسیم کار و مسئولیت ها} با دانش سبز {دانشی که باعث رشد و توسعه در سازمانها میشود} را درک میکنند به جای اینکه یکی را برای دیگری قربانی کنند. آنها، مدتها پس از اتمامِ پروژه، محصول، و یا کمپینِ فعلی، از سود سهام خود لذت خواهند برد.
شرکت های خانوادگی موفق ترین شرکت ها در دنیا
منبع:banisite.com
پژوهشی که توسط مرکز کسب وکار خانوادگی در دانشگاه St .Gallen در سوئد انجام داده است ۵۰۰ کسب وکار از پردرآمدترین شرکت هایی را که صاحبان آن خانواده ها هستند معرفی می کند. این گزارش تاکید می کند که شرکت هایی که صاحبان آن خانواده ها هستند، ۸۰ تا ۹۰ درصد شرکت ها را در سراسر جهان تشکیل می دهند و مهم ترین محرک های GDP و رشد شغلی هستند.
وقتی صحبت از «کسب وکار خانوادگی» می شود ممکن است یک رستوران که توسط یک زن و شوهر اداره می شود یا یک خشکشویی محلی به ذهنتان خطور کند، اما برخی از بزرگ ترین شرکت های جهان و شناخته شده ترین برندها مانند بی ام دبلیو و والمارت ریشه های خانوادگی دارند.شاخص کسب وکار خانوادگی جهانی لیستی از شرکت هایی که برندهای خانوادگی را راه اندازی کرده اند نام می برد: والمارت، فورد و تایسون، و غول های بزرگی مانندHutchison Whampoa و America Movil. اما شرکت های کمتر شناخته شده ای مانند شرکت نفت و انرژی آلمانی Diersch & Schröder که تنها ۳۵۰ کارمند و ۵/ ۲ میلیارد دلار درآمد دارد، نیز در این رده قرار می گیرند.
توماس زلوگر(Thomas Zellweger) استاد مدیریت بازرگانی در دانشگاه St. Gallen می گوید: «آنچه مرا جذب کرد توانایی شرکت های خانوادگی -شرکت هایی که به طور سنتی در قالب فروشگاه های کوچک پدر و مادر دیده می شوند- در ایجاد ارزش است».
شرکت های موجود در Family 500 Index (یک شاخص جهانی برای کسب وکار خانوادگی است که ۵۰۰ شرکت بزرگ خانوادگی را در جهان دربرمی گیرد) با ۵/ ۶ میلیارد دلار در فروش های سالانه، برای تبدیل شدن به سومین اقتصاد بزرگ جهان (بهترین حالت آن در ایالات متحده و چین است) کافی هستند و نزدیک به ۲۱ میلیون نفر را با حدود ۴۲ هزار نفر در هر شرکت، استخدام می کنند. (شامل شرکت های خصوصی با بیش از ۵۰ درصد مالکیت خانوادگی در حق رای و شرکت های دولتی با حداقل ۳۲ درصد مالکیت خانوادگی در حق رای می شود).
شرکت های خرده فروشی و عمده فروشی سهم بزرگی از شاخص را در سطح ۱۸ درصد تشکیل می دهند که شامل محصولات صنعتی متنوع (۱۷ درصد) و محصولات مصرف کننده (۱۵ درصد) است. صنعت بیشتر تمایل به مالکیت دولت دارد. به طور قابل توجهی، تنها ۶ درصد شرکت ها در بخش مواد اولیه اقتصاد شرکت دارند؛ منظور از این بخش جایی است که شرکت ها مستقیما با منابع طبیعی مانند استخراج سنگ آهن یا حفاری برای کشف نفت کار می کنند.
مالکیت شرکت ها عموما به این صورت است که ۵۲ درصد در بخش عمومی و ۴۸ درصد در دستان بخش خصوصی است.
اروپا با وجود ۵۰ درصد شرکت ها با شاخص کسب وکار خانوادگی، خانه اصلی این نوع کسب وکار به حساب می آید. این رقم در آمریکای شمالی حدود ۲۴ درصد است. گرچه مناطقی مانند آسیا و آمریکای جنوبی که به طور سنتی بیشتر تمایل به فرهنگ های خانواده محور دارند، بخش کوچک تری از این نوع شرکت ها را شامل می شوند.
زلوگر می گوید:«اینکه چگونه این لیست در محاصره شرکت های اروپایی و آمریکایی است، بسیار جالب توجه است».
بنابراین وقتی خانواده ها کنترل شرکت را در دست می گیرند، چه کاری را به طور متفاوت انجام می دهند که به چنین موفقیتی دست می یابند؟
پیتر انگلیش Peter Englisch رهبر کسب وکار خانوادگی Ernst & Young که پروژه St.Gallen را در کسب وکار خانوادگی حمایت می کند، می گوید: «آنها واقعا در رهبری انتقال نسل ممتاز هستند. این حقیقتی شگفت آور است، چرا که ۴۴ درصد شرکت ها در این لیست توسط چهارمین نسل یا بالاتر اداره می شوند؛ این در تقابل با کمتر از ۵ درصد شرکت های دیگر است».
این ها خانواده هایی هستند که همیشه راهی برای پیش رفتن می یابند و برای مدت طولانی از آن پیروی می کنند. متوسط شرکت ها در لیست Family 500 Index به مدت ۸۸ سال در یک کسب وکار خواهند بود. یکی از قدیمی ترین شرکت ها در این زمینهTakenaka Corporation است. این شرکت پس از تاسیس در سال ۱۶۱۰، نجاری معابد و زیارتگاه ها را برعهده داشت. Takenaka هنوز شرکت مهندسی و ساختمانی خود را تا به امروز دارد، این خانواده توانسته است بیش از چهار قرن بر تهدید های کسب وکار، سیاسی و خانوادگی غلبه کند.
انگلیش می گوید: «با یک کسب وکار خانوادگی، چالش اصلی این است که بتوانید جهان عقلایی را با جهان احساسی خانواده پیوند دهید».
با وجود اینکه بسیاری تصور می کنند که طرز تفکر احساسی در خانواده مانعی برای موفقیت کسب وکار است(این گونه افراد عمدتا محاسبات سرد و به شدت عقلانی را نیازمند یک کسب وکار خوب می بینند) شاخص کسب وکار خانوادگی the Global Family Business Index نشان می دهد که خانواده ها می توانند بسیار بهتر برای دستیابی به موفقیت بلندمدت در کسب وکار مجهز شوند.
زلوگر چندین دلیل برای توضیح اینکه چرا شرکت های خانوادگی برای نجات از دوره های دشوار مناسب هستند ارائه می دهد.
- اول اینکه، شرکت های خانوادگی تنها برای سه ماهه بعدی تمرکز نمی کنند بلکه افق دید آنها به نسل بعدی است. به گفته زلوگر این دیدگاه بلندمدت با کمک به نگه داشتن همه چیز در افق چشم انداز دور، نتیجه خود را نشان داده است.
- دوم اینکه این شرکت ها به نظر می رسد که به خصوص در ایجاد تعهد کارمندان مفید هستند؛ همان طور که زلوگر تصور می کند زمانی که آنها بتوانند بهترین کارمندانشان را حفظ کنند به برندهای قوی تر و نوآورانه تری دست خواهند یافت. (مخصوصا آنهایی که اعضای خانواده هستند).
به گفته زلوگر «این شرکت ها در کارآ بودن در نوآوری بسیار خوب هستند. ممکن است نتیجه آن را به زودی مشاهده نکنند، اما به مرور و در نسل های بعد نتیجه آن را خواهند دید. بسیاری از شرکت های خانوادگی این گونه تصور می کنند که بسیار خوب، ما نمی خواهیم به حیات خود ادامه دهیم، اما اکنون آنها می توانند ببینند که این امر واقعا دست یافتنی است».
۱-بازاریابی
۲-رویکردها
۳-مدیریت ارتباط با مشتری
۴-رویکرد شرکت های برجسته بازاریابی
۵-رضایتمندی مشتری
۶-ارتباط بامشتریان
۷-طبیعت در حال تغییر ارتباط با مشتری
۸-برقراری ارتباطی دراز مدت
۹-ارتباط بی واسطه
۱۰-بازاریابی در عمل
۱۱-عناصر کلیدی یک استراتژی بازاریابی مشتری
۱۲-مورد کاوی :خرس خودتان را بسازید: در ذهن ها جای بگیرید
۱۳-چرا این مدل مفهومی در عمل موفق شد
۱۴-شناختن مشتری
۱۵-برنامه ریزی استراتژیک در سطح شرکت: تعریف کردن نقش های بازاریابی
۱۶-مدیریت هوشمند بازار
۱۷-استراتژی کوچک کردن شرکت ها
۱۸-برنامه ریزی بازاریابی: همکاری برای ایجاد رابطه با مشتری
۱۹-همکاری با دیگر بخش های شرکت
۲۰-همکاری با دیگران در سیستم بازاریابی
۲۱-همکاری با دیگران در سیستم بازاریابی-مثال موردی شرکت تویوتا
۲۲-استراتژی بازاریابی و آمیخته بازاریابی
۲۳-استراتژی مشتری مدار بازار یابی
۲۴-تهیه آمیخته بازاریابی یکپارچه
۲۵-مدیریت تلاشهای بازاریابی
۲۶-بازاریابی در عمل-مثال موردی شرکت والت دیزنی: برنامی ریزی استراتژیک با هدف شادی پس از ترک آن
۲۷-بازاریابی در عمل-مثال موردی لیموناد جونز: پابرجا ماندن در شکاف بازار
۲۸-مطالعه موردی -رفتار مصرف کننده: تدوین استراتژی بازاریابی
خرید و دانلود ۵۰۰۰ تومان