استراتژی هوش تجاری
هوش تجاری چیست؟
هوش تجاری «Business Intelligence» به دانشی گفته می شود، که حاصل تجزیه و تحلیل اطلاعات یک شرکت یا سازمان است. هوش تجاری یا هوش کسب و کار که به اختصار BI خوانده می شود، با کمک داده های موجود درباره عملکرد بخش های مختلف یک شرکت، خرید و فروش ها و همچنین کاربران یا مشتری ها و دیگر عوامل تاثیر گذار بر روند کار شرکت، اطلاعات ارزشمند و قابل فهمی ارائه می دهد، که بخش مدیریت را در تصمیم گیری های بزرگ و استراتژیک یاری می کند. همچنین برای بهتر شدن شرایط موجود و بازگشت سریعتر سرمایه، راهکارهایی را پیشنهاد می دهد و نقص های احتمالی را نیز مشخص می کند.
در تعریف ساده تر باید در مورد هوش تجاری گفت: که یک مشاور به تمام معنا برای کسب و کارها است، که با کمک ارقام واقعی، میزان سود در گذشته، حال و آینده را مشخص می کند و راهکارهای ارزشمندی پیشنهاد می دهد، تا سود مجموعه به بیشترین نرخ بازدهی برسد.
هوش تجاری از فناوری، نرم افزارها و الگوریتم های بسیار پیشرفته، برای تجزیه و تحلیل داده ها و در نهایت تبدیل این اطلاعات به گزارش های قابل فهم و مقایسه برای انسان استفاده می کند. این فرایند شامل دانشی فراگیر از تمام عواملی می شود که بر یک سازمان تاثیر دارد، عواملی مثل: رفتار و میزان مشتری ها، رقبا، عملیات داخل سازمان، محیط و شرایط اقتصادی و مواردی از این دست.
هوش تجاری چند مرحله را شامل می شود که طی آنها اطلاعات اولیه شرکت دسته بندی و جمع آوری می شوند. پس از تجزیه و تحلیل شدن اطلاعات و بررسی های لازم به صورت داده های خلاصه شده و مفید، در قالب متن و عدد، نمودار، جدول و یا اشکال دیگر گزارش داده می شود. در این فرایند، تمام داده های شرکت در بازه های زمانی مختلف گردآوری و با هم مقایسه می شود. در نهایت پیش بینی هایی برای بهبود بازدهی شرکت در آینده صورت می گیرد.
مدیران با کمک چنین داده هایی می توانند، استراتژی آینده خود را مشخص کنند، شرکا و مشتریان را برای ادامه همکاری توجیه و ترغیب کنند، یا آنکه رقبا را از سر راه بردارند.
تاریخچه هوش تجاری
استفاده از هوش تجاری یا هوش کسب و کار، علم جدیدی نیست و نمونه اولیه آن به سالهای اولیه اختراع رایانه باز می گردد. هر چند در این سالها کامپیوتر ها به هوشمندی امروز نبودند، اما می توانستند در تجزیه و تحلیل داده ها کمک بزرگی انجام دهند.
هوش تجاری نخستین بار به صورت رسمی در سال ۱۹۸۹ توسط (هوارد درسنر از گروه گارتنر) معرفی شد. در آن زمان برای تعریف این عبارت اینگونه توضیح دادند که؛ هوش تجاری یک فلسفه مدیریتی و ابزاری برای کمک به سازمان ها است، که به کمک آن اطلاعات پالایش می شود و برای گرفتن تصمیمات مهم و کاربردی مورد استفاده قرار می گیرند.
منبع:https://modireweb.com/
چرا هوش تجاری مهم است؟
اگرچه هوش تجاری شامل فرایند های پیچیده ای است، اما در مدت زمان کوتاهی می تواند آمار دقیقی از عملکرد شرکت ها ارائه دهد. از این رو مدیران برای اتخاذ تصمیمات بزرگ می توانند از این داده ها استفاده کنند. اگر یک شرکت بدون استفاده از هوش تجاری بخواهد میزان سوددهی و عملکردش در زمینه های مختلف را به صورت دستی بررسی کند. به چندین نیروی انسانی و مدت زمان زیادی نیاز دارد، تا چنین کاری انجام دهد.
البته آنهم فقط اطلاعات محدودی شامل میزان سود در سال گذشته، یا تعداد مشتری ها و مواردی اینچنین. در روش بررسی دستی شرکت ها به اطلاعات پیش پا افتاده ای دست می یابند که سود زیادی برایشان نخواهد داشت.
هوش تجاری همه فرایندهای مختلف از جمله میزان خرید و فروش، ساعت و تاریخ، عوامل محیطی و فرهنگی موثر، نقاط ضعف و قوت و ده ها مورد دیگر را مورد توجه قرار می دهد و در نهایت در گزارشی کامل به تفسیر این اطلاعات می پردازد. مثلا به یک شرکت می گوید که در چه روزهایی از سال یا در کدام ساعت ها، مشتری ها به خرید چه چیزهایی روی می آورند، یا اینکه مردم کدام ناحیه، محصول خاصی را بیشتر می پسندند، همچنین کدام محصول در شهر های خاصی طرفدار ندارد.
همه این داده ها به تیم مدیریت کمک می کند، تا تصمیم بگیرند روی کدام کالا ها در چه زمان هایی از سال و در کدام نواحی سرمایه گذاری کنند.
مزایای بالقوه هوش تجاری عبارتند از: سرعت بخشیدن و بهبود تصمیم گیری، بهبود فرآیندهای کسب و کار داخلی، افزایش بهره وری عملیاتی، افزایش درآمد، به دست آوردن گزینه های رقابتی بیشتر، یافتن مشکلات تجاری و بهبود روند بازار تجاری …
سیستم BI می تواند داده هایش را از داده های موجود در گذشته یا داده های در حال تولید تامین کند. این داده ها می توانند شامل اطلاعات قدیمی ذخیره شده در انبار داده ها و همچنین داده های جدید جمع آوری شده، از سیستم های منبع باشند.
هوش تجاری از چه ابزاری استفاده می کند؟
هوش تجاری شامل طیف گسترده ای از برنامه های تجزیه و تحلیل داده، از جمله: تجزیه و تحلیل اطلاعات، گزارش سازمانی، پردازش تجزیه و تحلیل به صورت آنلاین می شود.
این ابزارها بر پایه تکنولوژی «OLAP» که مخفف عبارت (On-Line Analytical Processing) است توسعه داده شده اند. در این فناوری می توان انواع داده ها را وارد سیستم کرد و از آن طرف مشخص کرد که داده ها بر چه اساسی طبقه بندی و چطور نمایش داده شوند.
برای مثال پس از وارد کردن اطلاعات یک فروشگاه زنجیره ای می شود مشخص کرد، داده ها در چنین دسته هایی طبقه بندی و آنالیز شوند؛ بر اساس زمان، مکان، بیشترین میزان فروش، محصولات پرفروش، محصولات کم سود و … همچنین می توان از سیستم BI درخواست ارائه آمار دقیق در قالب نمودار، متن، عدد، جدول و سایر گزینه ها را کرد.
برای طراحی نمودار های مختلف، از ابزار پیشرفته تجسم داده استفاده می شود. همچنین برنامه های BI از فرم های پیشرفته ای پشتیبانی کنند، که شامل داده کاوی، پیش بینی، استخراج متن از داده ها و آمارگیری می شود.
ابزار گزارش دهی می تواند شامل ابزار ساده مانند «SAP Crystal Reports» باشد، یا آنکه در بسته های ERP پیچیده مانند « SAP R / 3 و Oracle E-Business Suite» اقدام به ارائه گزارش شود.
چه کسب و کارهایی باید از هوش تجاری استفاده کنند؟
به طور کلی هر کسب و کاری که اطلاعات و داده های قابل اندازه گیری و مقایسه داشته باشد، می تواند از سیستم هوش تجاری استفاده کنند. انواع شرکت های تجاری، رستوران ها و فست فودها، شرکت های خدماتی، شرکت های آی تی، شرکت های مسافرتی و …
هیچ محدودیتی برای استفاده از هوش تجاری وجود ندارد، هر کسب و کاری که نیاز داشته باشد تا اطلاعات دقیقی نسبت به میزان سرمایه و سودش داشته باشد، می تواند از هوش کسب و کار BI استفاده کند.
مدیران هر کسب و کاری می توانند از این سیستم استفاده کنند و در نهایت با کمک داده های نهایی تمام زیر مجموعه های خود را بروزرسانی کنند. حتی شرکت های بزرگ می توانند اطلاعات را با سازمان های زیر مجموعه خود به اشتراک بگذارند. با کمک این سیستم یکپارچه، کارمندان به صورت فردی و تیمی می توانند، رفتارشان را اصلاح کرده تا مجموعه را بهینه تر کنند.
چطور هوش تجاری را در کسب و کارمان پیاده کنیم؟
پیشتر اشاره کردیم که پیاده سازی سیستم BI در کسب و کار شامل مراحلی برای جمع آوری داده، آنالیز و در نهایت ارائه نتیجه است. اما هر کدام از این مراحل شامل فرآیند پیچیده تری می شوند که به اختصار آنها را توضیح می دهیم.
۱- از آنجایی که در نهایت اطلاعات باید برای تیم مدیریتی هر سازمان قابل فهم و تفسیر باشند، باید از همان تیم شروع شود. لازم است تیم مدیریتی مشخص کند، که گزارش ها از چه طریق و به چه صورتی در اختیار آنها قرار گیرند. مثلا در قالب متن باشد یا جدول و نمودار؟ اینکه گزارش باید چه مواردی را شامل شود، یا از چه چیز هایی در آن صرف نظر شود، مشخص کننده نوع داده هایی است که باید، سیستم BI به جمع آوری آنها بپردازد.
۲- پس از مشخص شدن انتظارات شرکت، باید تیم پیاده سازی BI اقدام به طراحی داشبوردهایی کند که قالب آن در مرحله پیش مشخص شده است. اینکه چطور مدیر مجموعه به گزارش ها دسترسی داشته باشد و … در این مرحله طراحی می شود.
۳- مرحله بعدی چگونگی جمع آوری داده ها را شامل می شود. از آنجایی که قرار است، هوش تجاری به پیشبینی بپردازد و همچنین ضعف ها را بررسی کند و در نهایت دلایل سود و زیان را بگوید، می بایست همه اطلاعات به درستی در اختیارش قرار گیرند. برای این کار نیاز است تا یک پایگاه یا انباره داده، در شرکت راه اندازی شود و همه بخش ها با آن مرتبط شوند. یعنی داده های همه قسمت ها در یک مکان مشخص و ایمن ذخیره شوند.
در این پایگاه، داده های پیشین و فعلی شرکت به صورت پالایش شده و خام ذخیره می شوند. تا بعدا در اختیار تیم پیاده سازی هوش تجاری قرار گیرند.
۴- پس از آنکه داده ها پالایش و ذخیره سازی شد، نوبت به مرحله آزمایشی انجام طرح می رسد. متخصصان هوش تجاری سعی می کنند، تا دقیق ترین فرمول ها و برنامه ها را برای آنالیز اطلاعات استفاده کنند، تا نتیجه مورد انتظار به دست آید. امکان دارد این مرحله آزمایش و خطا چندین بار تکرار شود تا به نتیجه دلخواه و درست برسند.
۵- در آخرین مرحله این فرایند، نتایج بررسی ها به همان ترتیبی که در مرحله اول مشخص شده بود، به نمایش در می آیند. این چرخه همواره ادامه دارد و پیوسته اطلاعات به روز را نیز به دیگر داده ها می افزاید و به صورت آنلاین می توان اقدام به دیدن گزارش هوش تجاری کرد.
مزایای استفاده از هوش تجاری
هوش تجاری برای هر کسب و کار و تجارت، مزایای متعدد و چه بسا مختلفی دارد. در اینجا به معرفی چند مورد از مزایای مشترک در بیشتر کسب و کارها می پردازیم.
گزارش دهی منظم
از آنجایی که یک سازمان از بخش های مختلفی تشکیل شده، رییس برای مدیریت، یکپارچه نیازمند به گزارش دهی منظم همه بخش ها خواهد بود. این کار به صورت دستی و ماهیانه می تواند دشوار و هزینه بر باشد. هوش تجاری این امکان را فراهم می آورد که در هر زمان مدیر بتواند گزارش عملکرد هر بخش را جداگانه بررسی کند. همچنین گزارشی کامل مربوط به عملکرد کل مجموعه را می تواند به صورت مستمر ببیند.
تسهیل در تصمیم گیری
از آنجایی که داده های آماری در همه زمینه ها همواره در دسترس مدیریت هستند. با توجه به هر شرایط می توان تصمیم های هوشمندانه ای گرفت. اینکه با چه اشخاص و چه شرکت هایی همکاری کند، چه کاری باعث زیان می شود، چه چیزی سود آورد است، را می توان به کمک گزارش های سیستم هوش تجاری دریافت. همچنین پیشنهادهایی دریافت کرد که چه اقداماتی باعث سود بیشتر می شوند!
در نهایت این گزارش ها به تصمیم گیری های استراتژیک ختم می شوند که بعضا می توانند یک شرکت را موفق یا ورشکسته کنند.
افزایش بهره وری
همانطور که گفته شد، وظیفه هوش تجاری تنها آنالیز داده نیست، بلکه عوامل سود و زیان را هم مشخص می کند. با شناسایی عوامل زیان آور موجود در مجموعه، می توان آنها را از چرخه حذف یا اصلاح کرد. این موضوع می تواند جلوی ضرر بیشتر را بگیرد.
کاهش هزینه ها
نیروی انسانی اضافه یا ناکارآمد بیشترین هزینه های مالی را برای شرکت به بار می آورد. از طرفی با توجه به پیشرفت فناوری و دیجیتال شدن داده ها، شرکت ها ناچارند افرادی را برای رسیدگی و دسته بندی این داده ها استخدام کنند. پیاده سازی سیستم BI می تواند همه این هزینه ها و افراد را حذف کند و اطلاعات را با سرعت و دقت بسیار بالاتری دسته بندی کند.
افزایش کیفیت رقابت
رقابت در هر زمینه ای وجود دارد، تنها زمانی از این رقابت ها لذت خواهید برد، که آمار دقیقی از سود و زیان و میزان فروشتان و همچنین پیش بینی هایی از آینده داشته باشید. اگر بدانید که چه کاری انجام دهید، قطعا رقابت سالم مانند یک بازی هیجان انگیز خواهد بود.
معایب هوش تجاری
استفاده از سیستم هوش تجاری به خودی خود عیبی ندارد، اما برخی عوامل وجود دارند که باعث شکست برخی پروژه های مبتنی بر هوش تجاری می شوند.
اطلاعات غیر شفاف
از آنجایی که همه دانش هوش تجاری درباره هر سازمان، به اطلاعاتی که به آن داده می شود بستگی دارد. عدم ارائه اطلاعات درست می تواند همه محاسبات را با اشتباه روبرو کند. باید سعی شود در دادن اطلاعات درست هیچ کاستی به عمل نیاید.
عدم همکاری با هوش تجاری
هوش تجاری و یک سازمان به صورت مستقل از هم نیستند و همواره در تعامل با هم اند. از آنجایی که هوش تجاری با آنالیز داده های سازمان، راهکارهایی را پیشنهاد می دهد، می بایست در راستای سود بیشتر، این راهکار ها را پیاده سازی کرد، تا در مراحل بعدی نتیجه دلخواه حاصل شود. حال اگر بخش هایی از این سازمان به این داده ها توجه نکنند و همانند سابق عملکرد اشتباه خود را داشته باشند، بی شک تمام پیش بینی های هوش تجاری اشتباه از آب در می آیند.
دنبال نکردن اهداف
همانطور که قبلا اشاره شد برای هر پروژه هوش تجاری باید اهدافی مشخص کرد. همواره هوش تجاری آن اهدافی که برایش تعریف شده را دنبال می کند و در صورتی که اعضای سازمان آن اهداف را نادیده بگیرند یا تغییر دهند، دیگر این سیستم BI درست عمل نخواهد کرد. بایستی همواره در بالاترین سطح اهداف مجموعه و هوش تجاری یکی باشند.
اشتباهات در پیاده سازی
سیستم هوش تجاری مجموعه ای از نرم افزارها و الگوریتم ها را شامل می شود، اگر هر کدام از این برنامه ها به درستی اجرا نشوند، می تواند نتایج گزارشات کاملا اشتباه باشد. در مرحله آزمایش باید به دقت همه این موارد برای چند بار بررسی شوند.
عملکرد اشتباه بخش اجرایی
هر تصمیم گیری و هدفی نیاز به اجرا شدن دارد تا نتیجه بدهد. تیم آی تی یا پیاده سازی هوش تجاری نمی تواند هم پیشنهاد بدهد و هم اجرا کند. زمانی این پیشنهادات به نتیجه می رسند که توسط مدیران سایر بخش ها اجرا شوند. عدم همکاری بخش های اجرایی می تواند یک پروژه را به مرز شکست برساند.
نداشتن برنامه ریزی
عدم وجود برنامه ریزی حتی کوچکترین کارها را می تواند با شکست مواجه کند. از آنجایی که قرار است اهداف شرکت با جدیدت بیشتری دنبال شوند نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده است.
کم دانش بودن کارمندان
میزان دانش کارمندان یک مجموعه مشخص می کند که چه کاری درست انجام شود یا اشتباه! از آنجایی که هوش تجاری متدهای جدیدی ارائه می دهد، می بایست کارمندان نیز آموزش های لازم برای اجرای آن را به دست آورند. اگر کارمندان با همان دانش قبلی به کارشان ادامه دهند، نتیجه ای بیشتر از آنچه که قبلا بود حاصل نخواهد شد.
سخن پایانی
هوش تجاری مجموعه ای از نرم افزارها و ابزار آنالیز داده است، که با بررسی داده های یک شرکت می تواند میزان سود و زیان و دلایل آن را مشخص کند. از آنجایی که آنالیز داده ها می تواند مدیران را در اتخاذ تصمیم های بسیار بزرگ یاری کند، شرکت ها نیازمند استفاده از چنین سیستم های هوشمندی هستند. برای پیاده سازی هوش تجاری می بایست، کل مجموعه همکاری ها و دانش لازم را داشته باشد، در غیر این صورت نتیجه مورد انتظار حاصل نخواهد شد.
فرآیند خرید و تحلیل رفتار مشتری
الف- فرآیند خرید
زمانی که کالایی خریداری میشود، مصرفکننده معمولاً از فرآیند تصمیمگیری پیروی میکند که شامل پنج مرحله میباشد. این پنج مرحله نشاندهنده یک فرآیند عمومی هستند که مصرفکننده از شناسایی یک محصول یا خدمت مورد نیاز تا ارزیابی و خرید آن طی میکند.
۱- شـناخت مـشکل (Need recognition / Problem recognition)
اغلب به عنوان اولین و مهمترین گام در فرآیند تصمیمگیری مشتری شناخته میشود. یک خرید بدون شناسایی نیاز نمیتواند انجام شود. این نیاز ممکن است توسط محرکهای داخلی (مانند گرسنگی یا تشنگی) یا محرکهای خارجی (مانند تبلیغات) ایجاد شود. مشکل زمانی شناسایی میشود که مصرفکننده اختلاف عمدهای میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب یا ایدهآل خود احـساس کـند. این که آیا ما برای حل یک مشکل خاص اقدام میکنیم یا نه بستگی به دو عامل دارد: (۱) میزان تفاوت بین آنچه که ما داریم و آنچه ما نیاز داریم، و (۲) اهمیت مشکل.
۲- جستجو و جمعآوری اطلاعات (Information search)
پس از شناسایی مشکل، مصرفکنندگان به جمعآوری اطلاعات در مورد گزینههای مختلف موجود میپردازند تا بتوانند بهترین راهحل را پیدا کنند. تلاش خریدار با هدف شناسایی و ارزیابی منابع اطلاعاتی داخلی و خارجی مرتبط با تصمیم خرید میباشد.
۳- ارزیـابی گـزینهها (Alternative evaluation)
پس از جمعآوری اطلاعات، مصرفکننده بـا اسـتفاده از اطلاعات ذخیره شده در حافظه خود و هـمچنین بررسی منابع خـارجی، بر اساس ویژگیهای جایگزین محصول، محصولات و برندهای مختلف را ارزیابی میکند و بر این اساس مـعیارهایی را برای خود تعیین میکـند که این معیارها از یک مصرفکننده به مصرفکننده دیگر ممکن است متفاوت باشد.
۴- تصمیم خرید (Purchase decision)
پس از ارزیابی گزینهها، مصرفکننده یـا تـصمیم به خرید یکی از محصولات گرفته است و یا تصمیم میگیرد هیچ یک از محصولات را خریداری نکند. گاهی ممکن است تصمیم خرید به دلیل شرایط پیشبینینشده مانند تغییر ناگهانی شغل یا محل زندگی تغییر کند.
۵- رفتار پس از خرید (Post-purchase behavior)
زمانی کـه مـحصول خریداری مـیشود، مصرفکنندگان توقع نتایج معینی از خرید خود دارند. تفاوت میان انتظارات مصرفکننده و عملکرد کالا تـعیین میکند که آیا مصرفکننده از خرید کالا راضی یا نـاراضی اسـت.
بنابراین، این مرحله در حفظ مشتریان حیاتی میباشد. این امر میتواند تا حد زیادی بر روند تصمیمگیری برای خرید مشابه از همان شرکت در آینده تأثیر بگذارد و منجر به وفاداری مشتری به برند خواهد شد.
ب- تحلیل رفتار خریدار
پژوهشگران علوم اجتماعی در هر یک از موارد فوق تحقیقات وسیعی بعمل آوردهاند تا روشن کنند که چه عوامل رفتاری موجب میگردد که مردم اقدام به خرید نوع خاصی از کالا یـا خـدمات نموده و از خرید انواع دیگر آن خودداری نمایند.
مـدلهای رفـتاری مـصرفکنندگان ابتدا از منظر اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی در رابطه با رفتار مصرفکـننده تـحلیل گردیده، سپس مدلهای رفتاری مصرف شرح داده میشود.
۱- رفتار خریدار از دیدگاه علم اقتصاد
اقتصاددانان اولین گروهی هستند که با اسـتفاده از تـئوریهای اقـتصادی رفتار مصرفکننده را تشریح نمودهاند و بر این باورند:
مصرفکنندگان با توجه به بعضی متغیرهای اقتصادی، همسان یـکدیگر بـوده و رفتار مشابهی دارند.
علم اقـتصاد، انـسان را مـوجودی منطقی میداند که بر بازار، آگاهی و اشراف کامل داشته و با تکیه بر آگاهیهای خـود نـسبت به خرید بهترین کالا با کمترین قیمت عرضه شده در بازار، اقدام مینماید.
علم اقتصاد برای بررسی علل خرید کـالا یـا خدمات به وسیله مصرفکننده، عـوامل اقـتصادی مـتعددی را مورد توجه قـرار مـیدهد که اهم آنها عـبارتند از :
درآمد قـابل مصرف افراد (قدرت خرید افراد)
درآمد مازاد مصرف
انتظار درآمد در آینده
میزان نقدینگی مصرفکننده
سیاستهای اعتباری فروشندگان و سقف خریدهای اعتباری مصرفکننده
۲-رفتار خریدار از دیدگاه علم روانشناسی
بسیاری از صاحبنظران معتقدند که محققان در حوزه علوم روانشناسی بیشترین نقش را در تحلیل رفتار مصرفکننده داشـتهاند.
در اینجا به نظریه تئوری مصرف در این زمینه میپردازیم:
رفتار مصرفکننده در رابطه با یادگیری به سه بخش تقسیم شده اسـت:
اول؛ وقتی خریدار اقدام به خرید کالا یا خدماتی مینماید، ابتدا فعالانه به کسب اطلاعات لازم پیرامون مشخصات کالا پرداخته و به دنبال این نیست که سایر کالاها یا خدمات مشابه با علائم تجاری مختلف را بـررسی نـموده و بین آنها تبعیض قائل شود. در حقیقت او بیشتر به کلیات میپردازد.
دوم؛ خریدار در مرحله تبعیض قائلشدن بین کالایی مشابه با علائم تجاری مختلف قرار میگیرد. او با دقت بیشتر، مشخصات در دسترس را مطالعه نموده و اقدام به انتخاب یکی از کالاها مـینماید.
آخرین مـرحله کـه به «واکنش رفتاری عادی» معروف است؛ زمانی است که مـصرفکـننده بـه نقطهای میرسد که در آن یک نوع کالا یا خدمات را با علامت تجاری معین انتخاب کرده و به صورت عادت، مبادرت به خرید آن مینماید.
۳- رفتار خریدار از دیدگاه علم جامعهشناسی
جامعهشناسان معتقدند برای اینکه فـردی مورد پذیرش یک گـروه اجـتماعی قرار گیرد، باید حداقل بـخشی از رفـتار گروهی را پذیرفته و یا مورد تأیید قرار دهد.
رفـتار فـرد متأثر از رفتار گروه بوده و گـروه نـیز بـه نوبه خود مـتأثر از رفـتار فرد خواهد بود.
جـامعهشـناسان، رفتار مصرفکننده به خصوص فعالیتهای مربوط به بازار و بازاریابی را منبعث از فشارها و حرکتهای گروه کـه در فـرد یا گروه دیگر انگیزه لازم برای خـرید کـالا یا خـدمات ایـجاد مـیکند، میدانند.
انتشار اطلاعات مربوط به نوعی کالا یا خـدمات جـدید، مصرفکننده را تشویق به پذیرش یا خرید آن مـینماید و این فرآیند «اشاعه» نامیده مـیشود.
فقط گروه کوچکی از افراد جامعه، مبتکر یا ابداعکننده پدیدههای نو بوده و موجب گسترش آن در جامعه مـیگردند.
اطلاعات از طریق گروهها به گروههای دیگر انتقال یافته و سرانجام بخشی از جامعه و بـازار مربوط به آن اشباع میگردد.
ج- ارائه مدل رفتاری خریدار
بر اساس عوامل اقتصادی، روانشناسی، اجتماعی مؤثر در رفتار مـصرفکننده، صاحبنظران علم بازاریابی الگوهای متعددی در چند دهه اخیر ارائه دادهاند.
در میان صف طویل تئوریهای ارائه شده در زمینه الگوهای رفـتاری مـصرف، یک مدل از سایر مدلها جامعتر بوده و در سطح وسیع مورد پذیرش علمای بازاریابی قرار گرفته است.
این مدل که اکثر ابعاد اقتصادی، روانـشناسی و اجـتماعی فـراگرد رفتاری مصرفکننده را به هنگام تصمیمگیری در بردارد، بر پایه مجموعهای از اطلاعات متشکل از مـتغیرهای متعددی که میتوانند روند تصمیمگیری را تحت تأثیر قرار دهند، تشکیل گردیده است.
عمده ترین محرک در تعیین رفتار مصرفکـننده را مـجموعهای از اطلاعات یا آگاهیها درباره ویژگیهای کالا یا خدمات (مثل کیفیت، قیمت، تمایز داشتن، خدمات پس از فـروش، در دسـترس بـودن) میدانند.
اطلاعاتی که مستقیماً به وسیله خود محصول به مصرفکننده منتقل میشود. یعنی مصرفکننده با دیدن کـالا در فـروشگاه یا استفاده کردن از آن به این آگاهی دست مییابد.
اطلاعات مشابهی که از طریق رسانههای گروهی (مثلا آگهیهای تجاری در تلویزیون) در اختیار مصرفکننده قرار میگیرد که به آنها «آگاهیهای نمادی» میگویند.
دو گروه اطلاعات فوق تجاری بوده و نشانه تلاش فعالان بازار بـرای عـرضه کالا و معرفی آن به مشتری میباشد.
سومین مـنبع اطلاعاتی که در روند تصمیمگیری او مؤثر واقع میگردد، اطلاعاتی است کـه تـوسط افراد یا گروههایی که با او در ارتباط مـیباشند مـثل خـانواده، دوستان، گروههای اجتماعی که به آنها تـعلق دارد و یـا آرزوی تعلق و وابستگی به آنها را دارد، که در این مدل «جامعه» نامیده شده و از این طریق به مصرفکننده انتقال مـییابد.
۶ نمونه مطالعاتی برای بررسی مزایای هوش تجاری و تحلیل کسب و کار
در زیستبوم امروزی، استفاده موثر از هوش تجاری و تحلیل کسب و کار، تفاوت اساسی بین شرکتهای موفق و ناموفق را رقم میزند. چرا؟ چون تمام بخشهای کسب و کار تغییر میکنند و رقابت هم در آنها بیشتر میشود ولی مزایایی که هوش تجاری و استفاده درست از روشهای تحلیل دادهها به همراه دارند میتواند کلید عملکرد موفق در این رقابتها باشد.
برای مثال، در حوزه بازاریابی، روشهای تبلیغ مرسوم مثل هزینههای سنگین برای تلویزیون، رادیو و چاپ تبلیغات بدون سنجش نرخ بازگشت سرمایه (ROI) دیگر اثربخشی گذشته خود را ندارند. عدم تمایل مصرف کننده نسبت به تبلیغات هدفدار مختص به خود روز به روز بیشتر میشود.
شرکتهایی که بیشترین موفقیت را در هر دو استراتژی بازاریابی B2C و B2B دارند، از دادهها و روشهای پژوهشی کمک میگیرند تا پویشهای کاملاً ویژهای را تدارک ببیند و پیامی اختصاصی را به چشماندازهای مورد هدف خود برسانند. همه چیز بررسی میشود و پویشهایی که موفق عمل میکنند سرمایه بیشتری را جذب میکنند و بقیه پویشها متوقف میشوند.
چرا هوش تجاری اینقدر مهم است؟
کاربرد اصلی هوش تجاری کمک به واحدهای کسب و کاری، مدیران، مدیران اجرایی ارشد و دیگر افراد عملیاتی برای اتخاذ تصمیمهایی با آگاهی بهتر و با پشتوانه دادههای دقیق است. اینکار نهایتاً به آنها کمک میکند تا فرصتهای کسب و کاری جدید را دریابند، هزینهها را کاهش دهند و یا فرایندهای ناکارآمد نیازمند به مهندسی دوباره را شناسایی کنند.
هوش تجاری از نرمافزارها و الگوریتمهایی برای استخراج رهنمودهای قابل اجرا از دادههای شرکت استفاده میکند و راهنمایی برای تصمیمگیریهای استراتژیک است. کاربران هوش تجاری دادهها را تحلیل کرده و آنها را به صورت داشبوردها و گزارشهای هوش تجاری ارائه میکنند و اطلاعات پیچیده را به صورتی سادهتر، کاربرپسندتر و جامعتر عرضه میکنند. هوش تجاری را میتوان «تحلیل توصیفی» نیز نامید چون تنها وضعیت گذشته و حال را نشان میدهد، پیشنهادی برای آینده ندارد و وضعیت قبلی و فعلی را مشخص میکند. مسئولیت انجام اقدامات همچنان در کنترل مدیران اجرایی است.
متدلوژی «تست، بررسی دادهها، اصلاح» درون مایه هوش تجاری است. بحث اصلی استفاده از دادهها برای دست یافتن به درکی بهتر از واقعیت است به گونهای که شرکت بتواند (به جای تکیه بر درک شهود یا انفعال) تصمیمات استراتژیک بهتری را اتخاذ کند.
در آخر اینکه هوش تجاری و تحلیل کسب و کار، فراتر از استفاده صرف از فناوری با هدف جمعآوری و تحلیل دادهها است. بلکه مقصود استفاده از آنها، رسیدن به ذهنیتی آزمایشگر است که در این صورت فرد مشتاقانه دادهها را هدایتگری برای فرآیند تصمیمگیری در شرکت میداند.
مزایای هوش تجاری چیست؟
هوش تجاری و تحلیل کسب و کاری مزایای فراوان و متنوعی دارند اما همه آنها یک ویژگی مشترک دارند؛ این استراتژیها قدرت به همراه میآورند. قدرتِ آگاهی به همراه میآورند. مهم نیست که چه واحد کسب و کاری از آنها استفاده کند چون در هر صورت این قابلیت را دارند که سازمان شما و روش کسب و کاری شما را عمیقاً متحول کنند. در اینجا ۶ مزیت اصلی هوش تجاری را بیان میکنیم:
- درک موثرتری از مشتریان خود داشته باشید
- در کارایی و درآمد پیشرفت کنید
- میتوانید لیدها را درجهبندی کنید
- روندهای فروش را شناسایی کنید
- خدمات شخصیسازی شده را راحتتر ارائه کنید
- کارایی عملکردی را بهبود دهید
در این مطلب شما را با ۶ نمونه عملی از مزایای هوش تجاری آشنا میکنیم و برای اینکار از نمونههای مطالعاتی واقعی بهره میبریم. پس از خواندن این مطلب احساس میکنید که برای ایجاد فرهنگ با محوریت دادهها در شرکت باید تلاش خود را دو برابر کنید و در ضمن مستندات محکمی هم برای متقاعد کردن همتیمیهای مردد خود خواهید داشت.
مزایای هوش تجاری: ۶ نمونه مطالعاتی
در اینجا شش نمونه مطالعاتی نشان دهنده مزایای مختلف هوش تجاری را ارائه میکنیم.
۱- درک موثرتری از مشتریان خود خواهید داشت
اولیت مزیت هوش تجاری که ما در اینجا آن را بررسی میکنیم رابطه آن با مشتریان است. گورو آندره چاپرون که فردی شناخته شده در بازاریابی ایمیلی است میگوید: «کسب و کاری که بیشترین موفقیت را دارد، کسب و کاری است که به بهترین درک را از مشتریان خود دارد.» این نمونه مطالعاتی مربوط به شرکت وراستل، شرکت مخابراتی آلمانی است که درستی نقل قول بالا را نشان میدهد و اینکه چطور این شرکت از مزایای بزرگ روشهای تحلیل کسب و کار استفاده کرده است.
وراستل عملکرد خوبی در بازار داشت اما با افزایش رقابت و فشار قیمتها روبهرو بود، وضعیتی که مدیریت ارشد شرکت را مجبور به بررسی روشهایی جدید برای کاهش میزان افت اشتراک سالانه مشترکان خود کرد. جدای از همه اینها، ادامه روند فروش خدمات به مشتریان فعلی بسیار آسانتر از جذب مشتریان کاملاً جدید است.
شرکت وراستل پس از بررسی دقیق این موضوع دریافت که باید نیازها و اولویتهای مشتریان خود را به صورت جامعتری درک کند تا تجدید ساختاری را به شکل بهتری اجرایی کند. آنها از روشهای دستی استفاده میکردند اما باید روش اجرایی خود را ارتقاء میدادند. نقش تحلیل کسب و کار در اینجا خود را نشان میدهد.
تا جایی که در نمونه مطالعاتی نیوکلیس ریسرچ اینطور بیان میشود که: «بکارگیری [تحلیل کسب و کار] وراستل را قادر ساخت تا درک عمیقتر از اولویتها و رفتارهای مشتریان داشته باشد و بتواند اثربخشی خود در بازاریابی را بهبود دهد.»
یکی از یافتههای مهم آنها این بود که مشترکان آنها واقعاً دوست نداشتند که با مرکز تماس پشتیبانی برونسپاری شده روبهرو باشند، مشترکان فقط میخواستند در زمان بروز مشکل به شکل مستقیم با خود شرکت وراستل صحبت کنند. وراستل توانست با حذف مرکز تماس برونسپاری شده و برگرداندن آن به درون شرکت نرخ بازیابی مشترکان خود را افزایش دهد. به عبارت دیگر شرکت وراستل با درک بهتر نیازهای مشتریان خود از طریق تحلیل تحقیقات بازار توانست نرخ افت سالانه جذب مشترکان این صنعت در کشور آلمان را در کمترین سطح خود حفظ کند.
وراستل با بهبود روش پشتیبانی مشتریان توانست به میزان قابل توجهی تعداد تماسهای دریافتی مربوط به شکایات کلی را کاهش دهد. همین امر موجب کاهش زمان انتظار مشترکان برای پشتیبانی شد و به نوبه خود سطح رضایتمندی مشتریان را افزایش داد. تمام اینها KPI-های مهم مشتریان هستند که باید به صورت منظم ردیابی و سنجش شوند تا بتوان خدمات را بهبود داد و مشتریان را حفظ کرد.
از همه اینها مهمتر اینکه وراستل با استفاده از پلتفرمی برای هوش تجاری توانست هزینههای اضافی فناوری اطلاعاتی خود در چند حوزه را کاهش دهد. از آنجایی که آنها خودشان ابزاری برای هوش تجاری داشتند دیگر نیازی نبود که شرکت وراستل پول زیادی به منظور تهیه گزارش به شرکتهای خارجی بدهد.
نتایج؟
نرخ بازگشت سرمایه آنها ۶۲ درصد بیشتر شد و توانستند هزینههای خود را طی ۱.۹ سال بازیابی کنند و سپس به صورت سالانه سودی ۴۵۴.۰۷۵ یورویی را به دست آورند.
۲- پیشرفت در کارایی و درآمد
مکنزی نمونه مطالعاتی را در این زمینه برای رستوران زنجیرهای فستفودی با هزاران شعبه در سراسر جهان بررسی کرده است. این شرکت تمرکز خود را بر پرسنل و تحلیل عمیقتر دادههای مرتبط با کارکنان خود گذاشت تا اینکه بتواند محرکهای آنها را شناسایی کند و دریابد که برای بهبود عملکرد کسب و کاری آنها چه کاری میتواند انجام دهد.
بعد از اینکه شرکت از روشهای قدیمی خود خسته شد به دنبال روشهای دیگری برای بهبود تجربه مشتریان خود بود و در عین حال نرخ بالای تغییر و تحول سالانه کارکنان خود را رصد میکرد، نرخی که مقداری بالاتر از میانگین رقیبان را نشان میداد. مدیریت ارشد اعتقاد داشت که ردیابی این تغییر و تحول کلید بهبود تجربه مشتریان خواهد بود و اینکه به درآمدهای بالاتری ختم خواهد شد.
شرکت کار خود را با تعریف اهداف و یافتن راهی برای تبدیل رفتار و تجربه کارکنان به دادهها شروع کرد تا بتواند آنها را بر حسب خروجیهای عملی مدل کند. اهداف چند تا بودند: رشد درآمد، رضایتمندی مشتری و سرعت خدمات. سپس سه حوزه را مورد تحلیل و بررسی قرار دادند: انتخاب و بکارگیری کارکنان، مدیریت روزانه کارکنان و در آخر رفتار و تعاملات کارکنان در رستورانها.
آنها از دادههای جمعآوری شده برای ساخت مدلهای یادگیری منطقی-رگرسیونی و نظارت نشده استفاده کردند تا رابطه بالقوه بین محرکها و خروجیها را کشف کنند. سپس بیش از صدها فرضیه را تست کردند و پس از تجربه آنها فرضیههای زیادی از این میان مورد حمایت مدیران ارشد معتقد به این روشها قرار گرفتند. تجربه قدرتمندی بود چون با مدرک به مدیران ارشد نشان داد چیزی که به آن معتقد بودند درست بوده و برای سالها بکار رفته است.
نتایج؟
تمام رهنمودهای جمعآوری شده اعتقادات و تجربه آنها را به چالش کشید اما چیزی که مسلم بود نتایج به دست آمده پس از پیادهسازی سنجههای جدید مطابق با یافتهها بود: نمره رضایتمندی مشتریان در طی چهار ماه بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافت، سرعت خدمات ۳۰ ثانیه افزایش یافت، کنارهگیری نیروهای استخدامی جدید به میزان قابل توجهی کم شد و فروش به اندازه ۵ درصد رشد داشت.
۳- میتوانید لیدها را درجهبندی کنید (و روی بهترینها تمرکز کنید)
سومین مزیت تحلیل کسب و کار مدیریت لیدها است. مثالی که ما در اینجا بررسی میکنیم مربوط به بخش توسعه دانشگاه ایالتی میشیگان است که با یک دو راهی روبهرو بود: آنها مسئول جمعآوری هدایا از فارغالتحصیلان بودند اما تلاشهای آنها نشان میداد که تمرکز کافی را ندارند.
با وجود دهها هزار دانشجویی که هر ساله فارغالتحصیل میشدند و ۴۵۰ هزار فارغالتحصیل قبلی، آنها چطور میتوانستند دریابند که برای جمعآوری کمکهای مالی باید به کدام یک از افراد مراجعه کنند؟ راهکار ساده اینکار همان تحلیل کسب و کار است.
نیوکلیس ریسرچ به عنوان نمونه مطالعاتی دیگر خود در این باره اینطور بیان میکند: «استفاده از یک مدل تحلیلی [یعنی نرمافزار تحلیل دادهها] که نمره وابستگی را برای اهدا کنندگان بالقوهای بر اساس ۱۷۰ متغیر مختلف محاسبه میکند و اینکه رهنمودی دقیق را نسبت به ویژگی بالقوه از تمایل یک دانشجوی فارغالتحصیل نسبت به اهدای کمک برای تیم مشخص میکند.»
با اینکه ایالت میشیگان قبلاً هم از دادهها در تصمیمگیریهای قبلی خود استفاده میکرد اما زمانی که به استفاده از نرمافزار هوش تجاری روی آورد توانست صرفهجویی زیادی در زمان و زحمات داشته باشد.
آنها مهمترین مزایای خودشان را اینطور بیان میکنند:
- بهبود بهرهوری مدیر و معاون مدیر
- بهبود روئیتپذیری نسبت به الگوهای اهدا کنندگان
- بهبود بهرهوری کلی کاربر
بهبود بهرهوری مدیر و کاربر به این خاطر است که دیگر زمانشان را صرف تبیین تحلیل دادهها نمیکنند و به جای آن میتوانند به اقدامات مطابق با تحلیلها بپردازند. بهبود روئیتپذیری نسبت به الگوهای اهدا کنندگان از تحلیلهای زیاد حاصل شد و دانشگاه ایالتی میشیگان را قادر ساخت که پول اهدایی بیشتری را از فارغالتحصیلان خود به دست آورد.
نتایج؟
صرفهجویی سالانه ۳۴.۴۳۴ دلاری به خاطر اینکه دیگر لازم نبود کارکنان زمان خود را صرف تحلیلهای دستی کنند. دیگر مزایای هوش تجاری این مطالعه در ادامه ارائه شدهاند:
۴- روندهای فروش را شناسایی کنید
باشگاه مشهور بسکتبال بوستون سلتیکس امیدوار بود که با بهرهگیری از ابزارهای تحلیلی بتواند چگونگی تکامل بازار خود را درک کند و همچنین بازیکنان خود را ارزیابی کند.
به لطف دادههایی که آنها از مشتریان (طرفداران) خود جمعآوری کردند و تحلیل آنها توانستند مشتریان را شناسایی کنند و اینکه آنها کجا مینشینند و چقدر هزینه میکنند. این رهنمودها برای تیم فروش ارزشمند است چون میتوانند به صورت لحظهای دادهها را رصد کنند و ببینند که چه استفادهای میتوان از آنها کرد. اینکار به آنها کمک کرد تا تبلیغاتی را برای فروش بیشتر بلیتها تهیه کنند و همچنین بر اساس این روندهای فروش بتوانند درآمدهای به دست آمده را تحلیل کنند.
علاوه بر آن، نمایش دادهها به آنها کمک کرد تا بدانند یک صندلی مشخص در طول فصل چقدر درآمد برای آنها دارد و اینکه بتوانند مناطق مختلف استادیوم را با هم مقایسه کنند. با در نظر گرفتن اینکه تیم سلتیکس ساختار قیمتگذاری پیچیدهای برای بلیتها دارد (بیش از صد قیمت مختلف بر حسب بسته و بخش انتخابی، افراد، دانشجویان، بازیهای رقابتی و غیره)، اهمیت موضوع در آن است که بتواند در چشم به هم زدنی وضعیت یک صندلی خاص را بررسی کرده و تصمیمگیری درباره تبلیغات آن را در سریعاً انجام دهد.
مثالی ساده عبارت است از اینکه: اگر تعداد زیادی صندلی با قیمت پایین برای بازی بعدی خالی مانده باشد، تیم فروش میتواند ایمیل اختصاصی را برای دانشجویان آن منطقه ارسال کند.
نتایج؟
بنابر گفته موری، معاون ارشد عملیاتی در بوستون سلتیکس، بر اساس تحلیلها از این گونه تبلیغات معمولاً بیش از ۱۰ هزار دلار درآمد به دست میآید. اما این تنها شروع کار است: به لطف تحلیل برنامه نشستن طرفداران، تیم فروش میتواند برای فصل بعد و برای دامنههای قیمتی مختلف ردیفها را از نو تنظیم کند.
هدف اینکار قطعاً برای درآمد بیشتر است اما تنها هدف آن نیست. پولی که آنها از این تحلیلها در میآورند صرف بازیکنان و تمرین آنها میشود و بنابراین بازیکنان و در نتیجه بازی آنها روز به روز بهتر میشود.
۵- میتوانید خدمات شخصیسازی شده را راحتتر ارائه کنید
پنجمین مزیت هوش تجاری که در این مطلب بررسی میشود شخصیسازی خدمات است. سانتام، بزرگترین ارائه دهنده سیاستهای بیمهای کوتاه مدت آفریقای جنوبی با معضل سطوح بالایی از جعل و تقلب دست و پنجه نرم میکرد. با وجودی که شرکت عملکرد کاملاً موفقیتآمیزی داشت و درآمد سالانه آن بیش از ۱.۸۸ میلیارد دلار بود اما آنها با سطوح بالایی از تقلبهای بیمهای مواجه بودند که چیزی بین ۶ تا ۱۰ درصد رقم درآمد سالانه آنها بود.
این رقم تقلب بسیار بالا است و هیچ راهحل آسانی هم برای آن به ذهن نمیرسد. سانتام به منظور حل این معضل به تحلیل دادهها روی آورد تا بتواند فرآیند جستجوی دقیق هر گونه شکایت از نشانههای وجود تقلب احتمالی را به صورت خودکار انجام دهد و در عین حال سطوح بالایی از ارائه خدمات به مشتریان را حفظ کند.
همانطور که در این نمونه مطالعاتی بیان شده است، با تنظیم قوانین کسب و کاری که بر اساس دادههای موجود بودند، سانتام توانست نمره ریسکی را به هر شکایت تخصیص دهد. چنین روندی سبب شد که سانتام بتواند تقسیمبندی این شکایات را به صورت خودکار انجام دهد. اینکار به بازرسان اجازه میداد تا بر روی تقلبها و موارد احتمالی تمرکز کنند که بیشتری درجه ریسک را برای سانتام به همراه داشتند.
وقتی که سانتام هزینههای اولیه خود مربوط به پروژه «اثبات مفهوم اولیه پیشنهادی» با تحلیل کسب و کار برگرداند، تصمیم گرفت که این تحلیلها را برای تمام شکایات بکار گیرد. این فرآیند به کشف یک اتحادیه مجرمانه سازمانیافته منجر شد که به صورت سیستماتیک تقلبات بیمهای را بر ضد شرکت سانتام اجرایی میکرد. این اتفاق تنها پس از ۴ ماه از آغاز به کار نرمافزار تحلیل کسب و کار رخ داد.
علاوه بر آن، سانتام با استفاده از تحلیل کسب و کار توانست زمان زیادی را صرفهجویی کند چون دیگر لازم نبود که کارکنان این شرکت زمان زیادی را صرف بررسی شکایتها کنند.
همانطور که این نمونه مطالعاتی بیان میکند: «دیگر نیازی نبود که موارد با ریسک پایین از مرحله ارزیابی جامع صلاحیت عبور کنند، فرآیندی که اجرای آن حداقل به سه روز زمان نیاز داشت.» به دبنال آن، روند حدود ۵۰ درصد از این شکایات از طریق دستهبندیهای پیشرفته تسریع شد. ۵۴.۰۰۰ شکایت یعنی ۱۵ درصد از کل شکایات در کمتر از یک ساعت مدیریت میشدند. و اینکار ۹۵ درصد در زمان صرفهجویی میکرد. افزایش بهرهوری که منجر به «کاهش ۳۰ ارزیاب طی دوره سه ساله شد، صرفهجویی ۳.۶۶ میلیون دلاری را رقم زد.»
نتایج؟
نرخ بازگشت سرمایه قابل توجه ۲۴۴ درصدی که در آن بازگشت سرمایه سانتام با استفاده از هوش تجاری تنها در ۳.۷ ماه اتفاق افتاد و بسیاری از مزایای دیگر هوش تجاری را نیز برای آنها به همراه داشت.
۶- بهبود کارایی عملکردی
مرکز پزشکی جفرسون قبل از اینکه قدم در مسیر استفاده از هوش تجاری بگذارد راهی برای سنجش بهرهوری کارکنان خود نداشت. آنها میخواستند مراقبت از بیماران را بهبود دهند و در عین حال هزینهها را کم کنند و کلید اجرای این کار سنجش بهرهوری بود. تنها سنجههای آنها صورتهای مالی و تدارک دادهها برای تهیه گزارشهای کاغذی پراکنده بود، دریغ از آنکه تا این گزارشها به دست مدیران برسد دو ماه از عمر اطلاعات میگذشت. جدای از آن، طبق گفته موری مهیو، مشاور معاون بخش مدیریت اطلاعات و پشتیبانی تصمیمگیری، برخی از گزارشها کاملاً اشتباه بودند.
بنابراین آنها تصمیم گرفتند که سیستم هوش تجاری را پیادهسازی کنند که به آنها کمک میکرد دادهها را از نرمافزار حسابرسی بیماران، نرمافزار حقوق و بسیاری موارد دیگر به دست آورند و وضعیت فعلی را تحلیل نمایند. بدین صورت متخصصان سلامت مشغول به کار در آنجا میتوانستند به گزارشهای لحظهای از این دست که کدام بیمار در چه تختی قرار دارد و گزارشهای مالی هفتگی و ماهانه دسترسی داشته باشند: بدین صورت وضعیت به شکل قابل توجهی تغییر کرد.
سپس مرکز پزشکی جفرسون تصمیم گرفت که پا را فراتر بگذارد و یک برنامه تشویقی برای مدیران پیادهسازی کرد که بخشهای مختلف را بر اساس سنجههایی مثل میزان دلار هزینه شده به ازای هر روز بیمار، هزینهها، تدارکات استفاده شده، ساعات کاری و اضافهکار کارکنان ارزیابی میکرد. پایش تمام این شاخصهها کمک زیادی به مدیران در درک کارکرد واحدهایشان و تشخیص کارایی یا عدم کاراییشان کرد.
نتایج؟
به لطف سیستم پیادهسازی شده برای هوش تجاری تعداد زیادی از اختلافات و معضلات عملیاتی آشکار شدند و بدین ترتیب میشد به درستی به حل آنها پرداخت. برای مثال مقایسه تعداد ترکیبی نفر-ساعت مورد نیاز برای کار و ارائه خدمات با میانگین کشوری نشان داد که مشکلی وجود دارد چون مقدار آن بسیار بیشتر از میانگین بود.
البته همیشه بین بهرهوری و مراقبت از بیماران مناقشهای وجود دارد که مجموعه باید از آن آگاه باشد؛ اما نهایتاً بهبود عملکردها سبب صرفهجویی در هزینه میشود و میتوان از آن برای سرمایهگذاری در برنامههای سلامتی دیگر بهره برد که بیماران هم از آن سود ببرند.
هوش تجاری و تحلیل کسب و کار به بازگشت سرمایه منجر میشوند
هوش تجاری کلید پایش روندهای کسب و کاری، شناسایی رویدادهای مهم و رسیدن به تصویر کامل از اتفاقاتی است که در سازمان شما رخ میدهند و همه اینها به لطف جمعآوری دادهها است. بهینهسازی فرآیندها، افزایش بازدهی عملیاتی، خلق درآمدهای جدید و بهبود تصمیمگیریهای شرکت مهم است.
ما در رقابتیترین بازار کسب و کاری تاریخ قرار داریم. پیشرفتهای فناوری و اقتصاد جهانی با هم ترکیب شدهاند تا فشار این رقابت را افزایش دهند و در آن شرکتهای ضعیفتر بلعیده شده و یا با شکست مواجه میشوند.
با در نظر گرفتن مطالب بیان شده شرکت شما نمیتواند مخالف استفاده از ابزارهای هوش تجاری باشد. مخصوصاً وقتی که ما ۶ نمونه مطالعاتی را بررسی کردیم و بازگشت سرمایه باور نکردنی آنها را نشان دادیم که حاصل استفاده از این ابزارها و مزایای زیاد تحلیل کسب و کار بود. بازگشتهای سرمایه ناشی از هوش تجاری میتواند به شکلهای مختلفی رخ دهد. باید بدانید که چه در ذهن مشتریان شما میگذرد، بهترین مشتریان آینده شما چه کسانی خواهند بود و اینکه چطور به بهترین شکل ممکن بتوانید به آنها خدمت کنید. تمام این موارد را میتوان با دادهها پاسخ داد که برای اینکار شما به ابزارهای هوش تجاری و تحلیل کسب و کار نیاز دارید. اما باید مراقب مسیرهای اشتباه باشید و به خاطر داشته باشید که: ابزارهایی برای هوش تجاری وجود دارند که جزء بهترینها هستند و باید از آنها آگاه باشید و ابزارهایی هم جزء بدترینها هستند و باید از آنها دوری کنید.
وقتی که شرکت شما مجبور است برای تهیه گزارشهای دادهها به کارکنان داخلی یا خارجی تکیه داشته باشد، نمیتوانید به چیزی که بیشترین نیاز را به آن دارید برسید؛ یعنی فرهنگ سازمانی مبتنی بر دادهها، که تصمیمگیریها را با در نظر گرفتن شفاف واقعیتها اعتبارسنجی میکند.
با۱۰۵اسلاید تخصصی
دانلودوخرید۳۸۰۰۰تومان