درس آموخته های کارآفرینی برای کارآفرینانی که می خواهندمربی شوند
کارآفرینان باید مربی باشندو دلیل نهفته این مقایسه به دلیل شباهت مربی گری به کارآفرینی است و این که مربیان برای هرمسابقه برناه ویژه ای تدوین می کنند و مواظب هستند تااشتباه آنان سرنوشت تیم را با خطرجدی مواجه نسازند و نبرد مربیان در هر مسابقه ای نبرد ویژه ای است که علاوه برسرنوشت تیم و بازیکنان و حتی سرمایه گذاران،سرنوشت خودمربیان هم به آن بازی گره خورده است و ای بسا که مربیان مطرحی چه در سطح ملی و یا بین المللی ؛علیرغم داشتن سابقه درخشان در چندین سال فعالیت حرفه ای خویش،باید با تیم خداحافطی نمایدکه خیلی هم راحت نیست. در بحث کارآفرینی نیز علیرغم اینکه بیشتر صاحبان کسب و کارها مدیرشرکت هستند،ولیکن تصمیمات آنان می تواند سرنوشت خیلی از افراد راکه درظاهر ربطی به کسب وکارآنان نداشتندرا تحت تاثیر قراردهندبه عنوان مثال ورشکستگی یک کارآفرین می توتانند منجربه زنجیره ای از علل و معلول ها اعم از آسیب دیدن شهرت و اعتبار خانوادگی،طلاق فرزندان،ورشکستگی کسب و کارهایی که در این زنجیره قرارداشتند.خودکشی صاحبان کسب و کارهاو….باشد که در نگاه اول به چشم نمی آیند.
در این فایل زیپ شده علاوه بر ۲۳۰اسلاید پاورپوئینت،در۸۰صفحه بصورت ورد و تحلیلی مطالب کارآفرینی، جهت راهنمایی عزیزان تقدیم شده است و امید که مورد استفاده قرارگیرد….غفاری
۳اصل مهمی که قبل از آغاز سفر کارآفرینی باید از آنها اطلاع داشته باشید
اگر می خواهید بدانید که مهم ترین اصول برای شروع یک کسب و کار موفق کدام است، با ما همراه باشید.
اگر تازه سفر جذاب کارآفرینی را شروع کرده اید، باید از همین ابتدا با سه اصل کلی آشنا شوید و در ادامه راه نیز هیچ گاه آنها را فراموش نکنید.
اصل اول: خاستگاه خود را از یاد نبرید
وقتی مردم از من می پرسند که چه عاملی در پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های مهمی که در این سال ها با آنها برخورد کرده ام، به من کمک کرده و چطور در برابر این مشکلات دوام آورده ام. به آنها جواب می دهم که هیچ وقت جایی را که از آن آمده ام، فراموش نمی کنم. خاطره زندگی کردن در یک ماشین و در سطل آشغال دنبال غذا و لباس گشتن باعث می شود که بیشتر تلاش کنم و نگرش صحیحی را در خودم ایجاد کنم. البته این کار آسان نبوده است، نمی گویم فقط مثبت فکر کردم تا همه چیز روبه راه شد. بلکه در برابر ضربه ها و شکست های اجتناب ناپذیری که در طول راه پیش می آمد، هرگز تسلیم نشدم؛ چون به هیچ وجه نمی خواستم به عقب برگردم. هر وقت در طول مسیری که در آن روز به روز موفق تر می شدم، به سال های سخت گذشته فکر می کردم، این جمله را با خودم تکرار می کردم که نمی خواهم به عقب برگردم.
اکثر افراد در مسیر رشد خود با چالش های متعددی روبه رو می شوند که باید بر آنها غلبه کنند؛ این چالش ها می تواند فقر، مشکلات خانوادگی، زندگی در خانواده تک سرپرست، مشکلات عاطفی، چالش های جسمی و انواع بیماریها، مورد ظلم واقع شدن، کم بودن تعداد دوستان، سوءمصرف الکل یا مواد مخدر، مورد سوءاستفاده جسمی قرار گرفتن، قربانی تبعیض یا تعصب شدن یا ترکیبی از این موارد باشد. در حالی که برخی می خواهند گذشته و ریشه های خود را فراموش کنند، عده ای ترجیح می دهند همواره گذشته خود را به یاد بیاورند تا از این گذشته سخت و مشکلاتی که به سلامت پشت سر گذاشته اند، نیرو بگیرند. چنانچه جایگاه فعلی خود را با موقعیتی که در گذشته داشته اید، مقایسه کنید، حتی اگر هنوز در آغاز راه کارآفرینی باشید، متوجه می شوید که چه مسیر طولانی و دشواری را طی کرده اید تا به این استقلال برسید.
به علاوه از یاد نبردن گذشته تان باعث می شود که تواضع و فروتنی تان را حفظ کنید. مسلماً نمی خواهید که تمام عمر این چالش ها را بهانه پیشرفت نکردن بکنید و برای خودتان تاسف بخورید. بهانه آوردن بسیار آسان است: «منی که در یک خانواده ثروتمند به دنیا نیامده ام، چطور می توانم موفق شوم؟» یا «با این کودکی سختی که من داشته ام، چطور می توانم خودم را باور کنم؟» داستان های بی شماری درباره موفقیت افرادی وجود دارد که خودشان را از هیچ به همه چیز رسانده اند و رویاهای خود را زندگی کرده اند. نکته اینجا است که خاطرات روزهای سخت گذشته باید نیروی محرکه شما برای بیشتر تلاش کردن و از میان برداشتن موانع باشد. حتی اگر از خانواده ثروتمندی باشید، حتماً باز هم مشکلات و دشواری هایی را در زندگی شخصی تان تجربه کرده اید.
اصل دوم: ورزش کنید و جسم و ذهن تان را تقویت کنید
اکثر افراد فکر می کنند که ورزش کردن تنها برای تناسب اندام مفید است، حال آن که ورزش به سلامت ذهن نیز کمک می کند. ورزش استرس و اضطراب را کم می کند و انگیزه شما را برای فعالیت بیشتر، افزایش بهره وری و تمرکز و حتی خلاق تر شدن افزایش می دهد. ذهن سالم در بدن سالم است و ورزش کردن باعث می شود که حال تان از نظر روحی و عاطفی نیز بهتر شود. با ورزش کردن می توانید مشکلات تان را فراموش کنید و فارغ از دنیا خودتان را در برنامه تمرینی روزمره تان غرق کنید. بسیاری برای فراموش کردن مشکلات به الکل پناه می برند، حال آن که ورزش کردن جایگزین بسیار موثرتری است که همواره به من در پشت سر گذاشتن روزهای سخت کمک کرده است.
برای مثال در سال ۱۹۸۸، وقتی ارزش خالصم منفی شد، ۱۸۰۰۰۰ دلار بدهی روی کارت اعتباری داشتم و به جز سوپرمارکتم هیچ دارایی دیگری نداشتم که به پشیزی بی ارزد، این ورزش بود که به دادم رسید. یادم می آید که هر روز بعد از ۱۵ساعت و نیم کار سخت، ۲۰ دقیقه تا باشگاه رانندگی می کردم و آنجا روی تردمیل می دویدم و مدام به خودم می گفتم: «می فروشمش، می فروشمش، می فروشمش.» در نهایت نیز بعد از یک سال توانستم معامله خوبی انجام دهم. ورزش روزانه تنها چیزی بود که آن روزها مرا سرپا نگه داشت؛ ورزش نیروی محرکه ای بود که انگیزه را در من تزریق می کرد.
به آرامی شروع کنید و برنامه ورزشی روزانه ای را که دوست دارید، برای خودتان تعریف کنید؛ این ورزش می تواند تمرین با وزنه، کار با دوچرخه ثابت، دویدن روی تردمیل یا ترکیبی از ورزش های مورد علاقه تان باشد. نکته مهم این است که به خودتان قول بدهید که ورزش را در هر شرایطی فراموش نمی کنید و برنامه تان را پشت گوش نمی اندازید. برای این که در ابتدا بتوانید سه یا چهار بار در هفته ورزش کنید، باید اراده ای قوی داشته باشید، اما ورزش کردن بعد از گذشت چند ماه برای تان آسان تر می شود. وقتی ورزش به بخشی از زندگی تان تبدیل شد، آثار آن به تدریج مشخص می شود. احساس بهتری درباره خودتان پیدا می کنید که فقط به ورزش کردن مربوط نمی شود، بلکه از پایبند بودن به قول و تعهدی نشأت می گیرد که برای بهبود وضعیت تان به خودتان داده اید. ورزش کردن نظم و انضباط را به شما یاد می دهد و اعتماد به نفس تان را بیشتر می کند.
اصل سوم: خودتان را در حلقه ای از افراد موفق و مثبت اندیش یا همفکر قرار دهید
اگر می خواهید یک بوکسور خوب شوید، باید با قهرمان بوکس رقابت کنید. ممکن است در این مسابقه ببازید، اما مطمئناً درس های زیادی از آن خواهید گرفت. اگر می خواهید در کسب و کارتان موفق شوید، باید از اشخاصی درس بگیرید که راهی را که شما در آغازش قرار دارید، طی کرده اند.
من همواره دوستان مسن تری را انتخاب می کنم که از من موفق تر عمل کرده اند و به این ترتیب همواره کوچک ترین فرد در حلقه دوستانم بوده ام، اما می دانم که می توانم درس های ارزشمندی را از دوستان بزرگ تر خودم یاد بگیرم. همچنین سعی کنید که دوستانی مثبت اندیش و همفکر انتخاب کنید. همفکر بودن به معنای داشتن اهداف مشابهی است که لزوماً یکسان نیستند، در هر حال شما و دوستان همدل تان هر دو برای رسیدن به موفقیت های بزرگ تلاش می کنید. مثبت اندیشی نیز بسیار مهم است. افراد منفی باف دائماً به دنبال بهانه می گردند، حال آن که اشخاص مثبت اندیش راه حل پیدا می کنند. وقتی بقیه می گویند: «من دیگر نمی توانم و تسلیم می شوم.» افراد مثبت اندیش می گویند: «ما می توانیم با همفکری هم راه حلی را پیدا کنیم. بیایید راه های الف، ب و ج را امتحان کنیم.» افراد مثبت اندیش حتی در شرایط بد نیز نکته مثبتی پیدا می کنند و نیمه پر لیوان را می بینند.
به لطف احاطه شدن توسط افراد مثبت اندیشی که مرا بهتر از خودم می شناسند، توانستم ضمن برخورداری از تشویق و حمایت دوستان همفکرم، اطلاعات بیشتری را درباره کسب و کار و املاک و مستغلات به دست بیاورم. مهم نیست که می خواهید چه کاری انجام دهید، مطمئن باشید که قرار گرفتن در حلقه ای از دوستان موفق و همفکر برای تان مفید خواهد بود. در هر صنعتی که فعالیت داشته باشید، دلگرمی و حمایت افراد موفق انگیزه بالایی را در شما تزریق خواهد کرد.
کارآفرینی را می توان آموخت
کلاس های کسب و کار برای کارآفرینی پیش شرط نیستند و برخی از بنیانگذاران شرکت های نوپا کسانی بوده اند که ترک تحصیل کرده اند، اما بسیاری دیگر می گویند از دوره های تحصیلی و فرصت های یادگیری تجربی که بر مبانی کارآفرینی متمرکز بوده ، بهره مند شده اند.
جاشوا ریوز (Joshua Reeves)، مدیر اجرایی خوش صحبت یک شرکت نوپا در زمینه مزایا و پرداخت به نام Gusto، سخنرانی با عنوان «صحبتی درباره کارآفرینی» را اینگونه آغاز کرد که او در کنار تحصیل در رشته مهندسی برق، در «سمینار رهبران تفکر کارآفرینی» در دانشگاه استنفورد به مدت ۱۴ ترم به طور متوالی شرکت کرده است.
آموختن کارآفرینی
کوین سیستروم (Kevin Systrom) و مایک کریگر (Mike Krieger)، بنیانگذاران اینستاگرام، در یک برنامه کاری/مطالعه ای کارآفرینی که کلاس ها، مربیگری و دیگر تجربیات چندجانبه را در بر می گرفت، به عنوان دانشجو با یکدیگر ملاقات کردند. آنها و دیگر کارآفرینانی که طی ۹ ماه در «برنامه همکارانMayfield»، که در استنفورد برگزار می شد شرکت کردند، عنوان می کنند این خردمندانه ترین تجربه ای بود که به عنوان دانشجو کسب کرده اند.
فارغ التحصیلان دیگر این برنامه شامل بنیانگذاران شرکت های نوپایی مانند کیت راجرز (Kit Rodgers) از «Cryptography Research»، آوید لاری زاده (Avid Larizadeh) از «Bottica and Google Ventures»، دیوید مریل (David Merrill) از «Sifteo» و بابی لی (Boby Lee) از «BTCC» می شوند. هر یک از آنها دارای استعدادهای ذاتی و انگیزه هایی هستند که همراه با بینشی که به عنوان دانشجو به دست آوردند، آنها را به سمت موفقیت در کارآفرینی سوق داد.
الون ماسک (Elon Musk) می تواند مفهوم یک کارآفرین ذاتاً بااستعداد را تحقق بخشد، اما بنیانگذاران مذکور اثبات می کنند که مهارت ها و تفکر لازم را می توان آموخت. هر دو برنامه «سمینار رهبران تفکر» و «برنامه همکاران» از طریق مرکز کارآفرینی در دانشکده علوم مدیریت و مهندسی استنفورد ارائه می شوند.
پیتر دراکر (Peter Drucker) فقید، یکی از متخصصان پیشرو در زمینه مدیریت در قرن بیستم، به بهترین شکل این موضوع را بیان می کند، «راز و رمز کارآفرینی؟ هیچ سحری نیست، مرموز نیست و هیچ ارتباطی با ژن انسان ندارد. تنها یک نظم است و مانند هر رشته ای می توان آن را آموخت.»
بله؛ برخی استدلال می کنند کارآفرینی بیشتر هنر است تا علم و گاه نیاز به ابتکار در مواجهه با موقعیت های منحصر به فرد و غیرقطعی دارد. اما ویژگی های آشکاری وجود دارند که کارآفرینان موفق تمایل دارند آنها را به اشتراک بگذارند، از جمله:
- اشتیاق شخصی برای حل مسئله؛
- چشم اندازی برای آنچه نوآورانه است؛
- مهارت ایجاد محصول یا خدمت و کسب و کاری در مورد آن؛
- سرسختی در جست وجوی بازخورد، تکرار و انعطاف به طور مداوم؛
- توانایی همکاری و الهام بخشیدن به کسانی که اطراف شما هستند.
ظهور غیرمنتظره ابزار فناوری هوشمند و کمک به کسب و کار
جمله معروف «شما باید هوشمندانه کار کنید و نه سخت» تطابق بسیاری با شرایط امروز کسب وکارهای جهان دارد. فناوری های نوین و ارزان قیمتی وجود دارند که می توانند زمان و پول بسیاری را برای صاحبان کسب وکار ذخیره کنند و نتایج مطلوبی به بار آورند.
اگر به دنبال کاهش هزینه ها و یا بهبود خدمات مشتریان خود هستید، از این راه حل های مبتنی بر فناوری جهت پیشبرد کسب وکارتان استفاده کنید.
تحلیل داده
با استفاده از دستیار صوتی آمازون اکو (Amazon Echo) می توانید امور مختلفی را از سفارش غذا گرفته تا برنامه ریزی ملاقات ها به انجام برسانید. با استفاده از فناوری حتی قادر خواهید بود کارهای به مراتب بیشتری را نیز صورت دهید. برای مثال با استفاده از سایت الکسا (Alexa) می توانید تحلیل های مرتبط با حوزه وب را بررسی کنید و یا از تحلیل غیررسمی گوگل برای گزارش وضعیت سایت خود بهره ببرید. به این طریق قادر خواهید بود تعداد بازدیدکنندگان، کلیک ها و سایر داده های موردنیازتان را مشاهده کنید.
داده های یک بازه زمانی خاص مانند یک روز یا هفته را نیز می توان از این سرویس ها دریافت کرد. الکسا بدون نیاز به حتی یک کلیک می تواند این اطلاعات را به شما ارائه دهد. اگر پیشتر از سرویس اکو استفاده می کردید، می توانید با یک آموزش چند دقیقه ای، عملکرد آن را در ارائه تحلیل داده ها و مدیریت سایت فرا بگیرید. از این سرویس می توان به عنوان یک سرمایه گذاری کوچک با کارایی متعدد و نقشی انکارناپذیر برای دارندگان کسب وکارهای کوچک استفاده کرد.
خدمات مشتریان
ارائه خدمات به مشتریان محدود به ساعات کاری است، مگر اینکه آن را به خارج از کشور برونسپاری کرده باشید، اما چت بات ها امکانی کاربردی جهت پشتیبانی از مشتریان به محض نیاز فراهم کرده اند. با استفاده از فناوری هوش مصنوعی می توانید مسائل کوچک مشتریان را به راحتی و بدون نیاز به دخالت شخصی حل و تمرکزتان را معطوف به آنانی کنید که خدمات بیشتری نیاز دارند.
بنابر مطالعات متخصصان مؤسسه اپ (AppInstitute)، این سرویس می تواند حجم عملیات را تا ۶۶درصد کاهش دهد. با توجه به وجود بات های متنوع از جمله BotEngine، Bold360 و Botsify، گزینه های متنوعی پیش روی خود دارید و می توانید آنچه برای کسب وکارتان مفیدتر است را انتخاب کنید.
مدیریت مصرف انرژی
مدیریت هزینه های مربوط به گرمایش و سرمایش از طریق فناوری های هوشمند، روشی ایده آل جهت کاهش هزینه ها و افزایش منافع است. ترموستات نست (Nest Thermostat) اولین دستگاه دارنده ستاره انرژی است که می تواند به صورت خودکار شرایط آب وهوایی را با برنامه فصلی تعدیل کند. بنا بر ادعای سایت سازنده، از این طریق می توانید ۱۰درصد در هزینه گرمایش و ۱۵درصد در هزینه سرمایش صرفه جویی کنید و نتایجی بهتر از یک ترموستات قابل برنامه ریزی استاندارد به دست آورید. ترموستات سنسی (Sensi Thermostat) محصول شرکت امرسان (Emerson)، یکی دیگر از انتخاب های مناسب است که از جانب سایت Reviewed.com به عنوان بهترین ترموستات هوشمند سال ۲۰۱۸ انتخاب شده است.
هر دو سیستم با تلفن هوشمند قابل کنترل هستند. اگر نمی خواهید تمام ساعات روز را در دفتر کار سپری کنید، کافی است برنامه زمانی حضور در دفتر را به اپلیکیشن بدهید تا دمایی ایده آل برای زمان حضورتان مهیا کند. با استفاده از این سیستم ضمن بهینه سازی دمای دفتر کار، در بودجه خود نیز صرفه جویی خواهید کرد.
امنیت کسب و کار
با استفاده از کنترل های امنیتی هوشمند، بسیاری از صاحبان کسب و کار تعداد کارمندان بخش حراست را کاهش داده اند. قفل هوشمند ارائه شده توسط Schlage Smart Deadbolt و Kwikset Kevo می تواند ضمن همگام سازی خود با تلفن هوشمند و صرف نظر از ساعات شبانه روز، نسبت به باز شدن درب های دفتر کار به شما هشدار دهد؛ خواه داخل شهر باشید و یا در نقطه ای دیگر از جهان!
با این سیستم هیچ کلیدی به صورت غیرقانونی کپی، دزیده و یا گم نمی شود و نیازی نیست که در صورت اخراج یک کارمند تمامی قفل ها عوض شوند. هر کارمند با استفاده از رمز مخصوص به خود وارد دفتر کار می شود و تنها با کشیدن انگشت بر روی صفحه نمایش می توان امکان دسترسی جدیدی ایجاد کرد. مضاف بر این می توانید از طریق این سرویس ساعات ورود و خروج کارمندان را نیز تحت نظر بگیرید.
مدیریت جوهر پرینتر
یک مشکل رایج؛ شما شدیداً به کپی یک پروپوزال تجاری نیازمندید و یا می خواهید گزارش مهمترین مشتری خود را چاپ کنید که ناگهان با پیام «کمبود جوهر» مواجه می شوید. در این شرایط مجبور هستید برای خرید جوهر و یا پرینت اسناد مربوطه به سرعت خود را به یک فروشگاه برسانید که طبیعتاً هزینه در بر دارد و به صرفه نیست.
برای رفع مشکلاتی از این دست، می توانید از فناوری های هوشمند مانند نرم افزار Brother Refresh و یا Amazon Dash Replenishment استفاده و دستگاه پرینتر و یا کپی خود را به سیستم آنها متصل کنید.
این سرویس ها ضمن کنترل سطح جوهر دستگاه از راه دور، زمان نیاز به جوهر را شناسایی و به صورت خودکار آن را برای تان ارسال می کنند. برخلاف اشتراک های سنتی که صرف نظر از نیاز شما و در بازه های زمانی مشخص محصولی را برای تان می فرستند، این سرویس ها آنچه نیاز دارید را در زمان مناسب ارسال می کنند. در عین حال شما را از مراجعه حضوری به فروشگاه بی نیاز می سازند و ضمن کاهش هزینه و زمان اتلافی، کسب وکارتان را به نحوی مطلوب پیش می برند.
سرمایه گذاران مشتاق ملاقات با چه نوع کارآفرینانی هستند
اخیراً با بسیاری سرمایه گذاران نشست و برخاست داشته ام. بیشتر این ملاقات ها جهت آشنایی دو شخص با اهداف و علائق مشترک بود که به دنبال بررسی احتمال همکاری بلندمدت هستند. احتمالاً شما به عنوان مؤسس تجارتی نوپا، کسب سرمایه ای عظیم از طریق سرمایه گذاران را اقبال و شانسی بزرگ قلمداد می کنید، اما حقیقتاً این رابطه باید دوطرفه و با اشتیاق و درک متقابل شکل بگیرد.
همچنین در نظر داشته باشید که سرمایه گذاران باید ملاقات با شما را نوعی خوش شانسی قلمداد کنند. شما می توانید We Work (35 میلیارد دلار ارزش) و یا Air B-N-B (31 میلیارد دلار ارزش) و یا مایکل کورس (۱۰ میلیارد دلار ارزش) بعدی باشید. سرمایه گذاران با ملاقات مؤسسین حاذق، درکی مناسب و به روز از بازار پیدا می کنند و می توانند به ایده ها و استراتژی های جدیدی دست یابند.
سرمایه گذاران کارآفرینان
اگر این شرایط را دارا هستید (که برای من سال ها زمان برد و نیازمند پشتکار زیادی بود)، سرمایه گذاران مشتاق دیدار با شما خواهند بود.
شما دارای هوش و روابط کافی برای معرفی توسط شخصی از درون شبکه آنها هستید
همان طور که اشاره شد، سرمایه گذاران با پیشنهادات متعددی برای سرمایه گذاری روبه رو می شوند. بدین ترتیب، حتی اگر وب سایت آنها شما را به تماس ترغیب می کند، از انجام این کار خودداری کنید. دنیای تجارت پیچیده است و به منظور موفقیت تجاری، شبکه سازی ابتدایی و معارفه از طریق افراد مختلف امری بسیار مهم محسوب می شود. در نتیجه اگر فردی شما را به یک سرمایه گذار معرفی کند، نشان دهنده این است که دارای مهارت های به خصوصی هستید. در این روش، سرمایه گذاران از طریق افرادی با کارآفرینان ملاقات می کنند که آنها را می شناسند و به ایشان اعتماد دارند.
مسئله ای را شناسایی کرده اید که تنها خود قادر به حل آن هستید
سرمایه گذاران به کارآفرینانی که تنها به منظور داشتن تجارتی شخصی، به طراحی شرکت استارتاپ پرداخته اند، علاقه ای ندارند. آنها به دنبال افرادی هستند که در زمینه خود دارای دانش و تجربه کافی باشند و در طول دوران فعالیت شان، موفق به شناسایی یک مشکل و برای حل آن دست به کار شده اند.
استارتاپ شما در یک بازار نسبتاً بزرگ فعالیت می کند
سرمایه گذاران به دنبال سود هستند، بنابراین بازار هدف شما باید حداقل ظرفیتی یک میلیارد دلاری داشته و یا بازاری کوچک و با پتانسیل بسیار بالا باشد که بتوانید صنف آن را رهبری کنید.
تمام دارایی خود را خرج کرده و حتی از دوستان و آشنایان نیز کمک گرفته اید
سرمایه گذاران به دیدن شکست ناپذیری و تلاش همه جانبه به منظور قوی ساختن شرکت در مراحل اولیه، علاقه مند هستند. این امر نشان دهنده آن است که شما ماجراجو هستید و از صرف زمان و پول خود برای توسعه ایده ای عملی، هراسی ندارید. کمک گرفتن از دوستان و آشنایان در مسائل مالی، نشان دهنده آن است که شبکه اطراف شما نیز به این ایده ایمان دارد. کار ساده ای نیست، اما کسب سرمایه در مراحل اولیه، راه را برای رسیدن به مراحل بعدی هموار خواهد کرد.
با معیارهای قابل توجه، جاذبه اولیه را ایجاد کرده اید
آیا در زمینه جذب تعداد زیادی از کاربران موفق بوده اید؟ آیا ترافیک بالایی برای وب سایت خود ایجاد کرده اید؟ آیا مردم شروع به خرید محصول و اثبات ایده شما کرده اند؟ آیا خبرهای پیرامون شما زیاد است؟ آیا تعداد فعل و انفعالات صورت گرفته در فضای مجازی شما بالاست؟ تمامی اینها نشانه های تطابق محصول با بازار هدف هستند و اگر موفق به ایجاد جاذبه در هر یک از این زمینه ها شوید، سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری بر روی ایده شما مشتاق خواهند بود.
مشاور و یا انجمن سرمایه گذاران بسیار مجربی در اختیار دارید
سرمایه گذاران تنها به دنبال ایده های خوب نیستند، بلکه در پی تیمی مجرب در کنار ایده مناسب هستند. احتمال سرمایه گذاری این افراد بر روی تیمی عالی با یک ایده ضعیف، بیشتر از احتمال سرمایه گذاری ایشان بر روی ایده ای خوب با یک تیم ضعیف است. اگر افرادی باتجربه و سابقه درخشان در نوآوری و سودآوری در کنار خود داشته باشید، پول به سمت شما سرازیر خواهد شد. اگر هر کدام از افراد شما به موفقیت قبلی رسیده باشند، نکته ای بسیار مثبت محسوب می شود. علاوه بر این باید در نظر بگیرید که آیا گروه مشاورین خوبی در اختیار دارید و سرمایه گذاران مشهور دیگری از شما حمایت می کنند؟ اگر توانایی نمایش حمایت رهبران صنف به وسیله رابطه، پول، زمان و پشتیبانی را داشته باشید، دیگر سرمایه گذاران به سمت شما خواهند آمد.
تمامی مدارک و کاغذبازی های مالی و حقوقی شما مرتب و منظم است
آیا فرم های مالیات سال گذشته را تکمیل کرده اید؟ آیا برگه وضعیت بالانس مالی اخیر شما آماده ارسال است؟ آیا برابری تیمی، وظایف و مسئولیت ها و مدارک NDA آماده هستند؟ آیا کاغذ عملکرد فصل شما تنظیم شده است؟ تمامی اینها نکاتی هستند که سرمایه گذاران برای تحقیق در مورد شرکتی که از آن اطلاعات چندانی ندارند، بدان ها مراجعه می کنند. نظم و در اختیار داشتن این مدارک در سهولت فرآیند به شما کمک خواهد کرد. حضور یک حسابدار و وکیل نیز تمامی این مراحل را ساده تر می سازد.
درس آموخته هایی برای موفقیت مبتنی بر تجارب فردی که تا کنون ۷ بار از قله اورست بالا رفته
آدریان بالینگر در سفرهایی که به مرتفعترین کوههای جهان داشت، از بهمنها و زلزلههای بیشماری جان سالم به در برد. به همین دلیل ممکن است فکر کنید که او مرد واقعا خوششانسی است. بیش از ۱۵ سال است که بالینگر، راهنمای کوه است و هدایت بیش از ۱۰۰ هیئت اعزامی بینالمللی را بر عهده گرفته و هفت بار بر قلهی کوه اورست ایستاده است. ولی او در واقع بسیاری از موفقیتهای خود را مدیون چند اصل کلیدی است که در سفرهایش آموخته است. این اصول را از زبان بالینگر میخوانیم:
وقتی میخواهید زیاد ریسک نمایید، احتیاط کنید.
وقتی در مورد صعود به قلهی کوه فکر کرده و آن را ارزیابی میکنید، میفهمید که بهتر است در حال حاضر کمترین ریسک را انجام داده و از ریسکهای بیشتر اجتناب کنید تا از شرایط غیرمنتظرهای که ممکن است بر موفقیت نهایی یا ایمنی صعود شما تاثیر بگذارند در امان بمانید. در ارتفاع ۶ کیلومتری، مجبور هستید در لبهی کوه و بدون نظم مشخصی زندگی کنید. فقط هنگامی میتوانید ریسک کنید که محاسبات دقیق خود را انجام داده باشید و یا برنامهی اصلی تیم به بنبست خورده باشد.
این در واقع همان اصل مالکان کسب و کار است. تا زمانی که یک برنامهی اصلی موثر و کارآمد است باید به بهترین نحو به آن پایبند بود. اجازه ندهید ریسکها، در دستیابی شما به هدف وقفه ایجاد کنند.
متعهد شوید که ریسک خود را انجام دهید.
وقتی به این نتیجه میرسید که کاری ارزش ریسک کردن را دارد، باید متعهد شوید که آن ریسک را انجام دهید و نگذارید ارادهتان متزلزل گردد. من در طول دوران حرفهای خود بارها خطر مرگ را تجربه کردم، از جمله در بهمن مرگبار سال پیش که حدود ۱۶ نفر جان خود را از دست دادند.
این اتفاقات غیرمنتظره باعث شدند من روحیهی خود را از دست بدهم، حتی گاهیاوقات اعتقادات اصلی خودم را زیر سوال بردم، ولی من در آغاز کار به خودم تعهد داده بودم که به هدفم برسم و تا آخر هم باید ادامه دهم، و افتخار میکنم که در اوج اتفاقات و خطرها باز هم به تعهد خود وفادار هستم. شما هم باید همین کار را انجام دهید، حتی وقتی که با انبوهی از مشکلات مواجه میَشوید و به نظر میرسد که مشکلات پایانی ندارند”.
به تیم خود متکی باشید.
افراد ما در ارتفاعات بالا از نظر جسمی و روحی خسته میَشوند و گاهیاوقات حتی برخی از اعضای گروه که از نظر فیزیکی و سازگاری، در بهترین شرایط قرار دارند نیز از پا درمیآیند. در چنین شرایطی، این تیم است که باید به عنوان یک نهاد گروهی خودش را نشان داده و اعضای گروه را با امنیت خاطر رو به جلو هدایت کند. ما دائما با همدیگر مشورت نموده و بر آن افرادی که در آن لحظه توان و انرژی داشتند تکیه میکردیم و با پیروی از او به مسیر خود ادامه میدادیم.
شرکت هم تفاوت چندانی با یک تیم کوهنوردی ندارد. گاهی ممکن است کسی قدرت یا تخصصی داشته باشد که دیگران ندارند. قبل از هر کار بزرگی، مطمئن شوید که افراد کلیدی مناسبی را انتخاب کرده و در مقام رهبری و تصمیمگیری تیم قرار دادهاید.
برای برنده شدن در رقابت، آهسته و پیوسته حرکت کنید.
به نظر میرسد که در کسب و کار، چیزهایی مثل عقد قرارداد و تعیین مهلت زمانی و چیزهایی از این قبیل، مهمترین مسائل هستند. به طور مشابه، بسیاری از افراد در زمان صعود به قله نیز به اشتباه اینطور فکر میکنند که همیشه باید بر رسیدن به قله تمرکز کنند. هر دوی این فرضها اشتباه است. با توجه به شرایط، حتی طی ۱ کیلومتر هم یک موفقیت محسوب میشود و صعود نهایی هم از پشت سر هم گذاشتن همین موفقیتهای خیلی کوچک و در عینحال مهم حاصل میگردد.
مسیر خود به سمت موفقیت را طراحی کرده و گاهی هم نقاط عطف یا رویدادهای مهم موجود در این مسیر را مشخص کنید. هرگز برای طی این مسیر عجله نداشته باشید و سعی نکنید راه میانبر پیدا کنید. این کارها باعث شکست شما در صعود یا کسب و کار میشوند.
برادر بزرگ تر خود را نزنید، چون ممکن است که با ضربه ی سنگین تر او مواجه شوید، یک کیک کامل را برای شام نخورید، چون ممکن است دل درد بگیرید، قبل از رد شدن از خیابان، به هر دو طرف نگاه کنید چون ممکن است تصادف کنید؛ اینها درس هایی هستند که در کودکی آموخته ایم.
همزمان با بزرگتر شدن ما، آموزه های ما نیز بزرگ می شوند؛ البته اگر هوشمندانه عمل کنیم و هرگز دست از یادگیری بر نداریم.
همه ی ما احتمالا هزاران درس دیگر را در طول دوره ی باقی مانده از زندگیمان می آموزیم؛ اما اگر یک کارآفرین هستید، باید میزان این آموزه ها را دو برابر کنید.
اگر در حال پرورش یک ایده ی جدید هستید و یا یک کسب و کار جدید را راه اندازی می کنید، پس احتملا پاسخ همه ی پرسش ها را در اختیار ندارید.
این کار غیر ممکن است. ما در طول زندگی و مطابق با زمان، در حالیکه دائما اشتباهاتی را مرتکب می شویم، باید درس هایی را بیاموزیم. مسیر رسیدن به موفقیت، بسیار طولانی و دشوار است؛ اما با استفاده از تجربه ی کارآفرینان دیگر که در گذشته و قبل از شما، درس هایی را آموخته اند، می توان به این مراحل سرعت بخشید.
در ادامه با درس هایی آشنا می شوید که در مسیر کارآفرینی با آنها مواجه خواهید شد؛ پس بهتر است که هر چه سریع تر آنها را بیاموزید:
۱٫ تصمیم گیری در لحظه ی پر تنش، اصلا ایده ی خوبی نیست.
اگر کسب و کار خود را به تازگی راه اندازی کرده اید و یا اینکه مدیریت یک تجارت میلیارد دلاری را به عهده دارید، در هر صورت با شرایطی مواجه می شوید که باید چندین تصمیم با اهمیت را اتخاذ کنید؛ اما به یاد داشته باشید که اگر برای کار خود اهمیت زیادی قائل هستید، این احتمال وجود دارد که احساسات شما کنترل اوضاع را به دست بگیرند.
تام ویلانت، مدیرعامل YapStone در این باره می گوید: “کارآفرینان، افراد پر شور و اشتیاقی هستند؛ بنابراین، تصمیم گیری در شرایط پر تنش برای آنها دشوارتر می شود. یک لطفی به خودتان بکنید و هیچ تصمیمی نگیرید.”
تام به عنوان یک رهبر، قبل از جواب دادن باید تمامی متغیرها را بررسی می کرد. او در ادامه اضافه می کند: “تصمیم هایی که از روی احساسات گرفته شوند، به نتایج نامطلوب منجر خواهند شد. برای تصمیم گیری های منطقی باید یک قدم به عقب برگردید.
در غیر اینصورت، ریسک هایی که متحمل خواهید شد، بسیار زیاد خواهند بود. اگر هیجان زده هستید، پس کمی با خود خلوت کنید و احساست خود را کنترل کنید، حقایق را کنار هم بگذارید و بهترین تصمیم ممکن را بگیرید.”
فراموش نکنید که احساسات خود را کنترل کنید و تنها در شرایطی که بیشترین منطق را ابراز می کنید، تصمیم بگیرید.
۲٫ شکست ها بیشتر از آنچه که شما فکر می کنید، مزیت دارند.
احتمالا همه ی کارآفرینان می دانند که باید “شکست های خود را با آغوش باز بپذیرند.” به یاد داشته باشید که همه ی ما انسان هستیم و ممکن است گاهی اوقات مسیری را اشتباه طی کرده و یا خطایی را مرتکب شویم؛ بنبراین، خودتان را سرزنش نکنید. علاوه بر این، شکست ها بیشتر از آنچه که فکر می کنید، برای شما مفید خواهند بود.
شکست نه تنها فرصت یادگیری از اشتباهات گذشته را در اختیار ما قرار می دهند، بلکه به عقیده ی افراد حرفه ای در عرصه های مختلف کسب و کار، این اشتباهات باعث می شوند که در فرصت های بعدی، تصمیم های بهتری را اتخاذ کنید. بعد از یک شکست، عبور کردن از این مراحل و روبرو شدن با مراحل جدیدتر، آسان تر خواهد بود.
۳٫ احتمالا ترس شما هرگز از بین نمی رود.
ترس یکی از دلایل اصلی برای عدم ورود بسیاری از افراد به عرصه ی کارآفرینی است. واقعا ترسناک است. حتما همه ی شما می دانید که نزدیک بر ۹۰ درصد از کسب و کارهای نوپا، شکست می خورند؛ همین حقیقت باعث شده که بسیاری از افراد دست از تلاش بردارند. اما اگر واقعا درباره ی چیزی که به آن عشق می ورزید، اشتیاق دارید، حتما راهی را پیدا می کنید که با شرایط سازگار شوید.
آلخاندرو چابان، بنیانگذار Yes You Can می گوید: “در حقیقت، ترس باید واقعیت تکراری روزانه ی شما را به تعویق بیاندازد. نمی توان به کسی توصیه کرد که ترس را کنار بگذارد. آن را کنار نگذارید، بلکه آن را رام خود کنید.”
ترس، سد راه پیشرفت خواهد شد. ما را از تصمیم گیری و انجام دادن کارهایی که می توانند به بزرگ شدن کسب و کارمان منجر شوند، منع می کند.
و از همه بدتر اینکه اعتماد به نفس ما را کاهش می دهند. شرکت کردن در یک جلسه ی کاری مهم، به اندازه ی کافی پر فشار است. اما اگر بدون اعتماد به نفس وارد چنین جلسه ای شوید، چه خواهد شد؟ احتمالا غیر ممکن خواهد بود.
تجربه ی طولانی آلخاندرو به عنوان یک بازیگر حرفه ای، راه هایی را برای مقابله با وحشت کارآفرین شدن در اختیار او قرار داده است. او می گوید: “به محض اینکه ترس خود را رام کنید و تمامی احتمالاتی که به شکست منجر خواهند شد را به دست فراموشی بسپارید، اعتماد به نفس شما را نیز باز خواهد گشت و نتایج متفاوتی حاصل خواهد شد.
۴٫ همه چیز را به صورت رایگان ارائه ندهید.
بسیاری از مدل های استارتاپی شامل بخشی می شود که در آن قبل از دریافت هیچ مبلغی، باید مالکیت کاربران را به دست آورد. این مدل اغلب در اپلیکیشن ها و پلتفرم های اجتماعی انجام می شود.
این رویکرد یک اشکال بزرگ دارد؛ این احتمال وجود دارد که سرمایه ی اولیه ی این کسب و کارهای نوپا، قبل از به دست آوردن هیچ درآمدی، به طول کل تمام شود.
زمانیکه در حال معرفی محصولی هستید که قصد فروش آن را دارید، در وهله ی اول باید توضیح دهید که این محصول، چه مشکلاتی را برطرف می کند.
سپس، بعد از اینکه ایده ی شفافی را از بازار خود دریافت کرده اید، راهکاری را بسازید که مردم برای خرید آن تمایل داشته باشند. هیچ ایرادی ندارد که کار را از چیزهای کوچک شروع کنید.
مارک جوزفسون توصیه می کند که روی ۱۰ مشتری اول خود متمرکز شوید. چیزی بسازید که ۱۰ نفر بخواهند آن را خریداری کنند. سپس این میزان را به ۲۰، ۴۰ و ۱۰۰ نفر افزایش دهید.
او در این باره می گوید: “اگر می خواهید کاری را آغاز کنید، چیزی را بفروشید. در ازای آن پول دریافت کنید. به دنبال روش هایی برای فروش آن باشید و از کارآمدی محاسبت خود اطمینان حاصل کنید.”
ارائه ی رایگان محصول یا خدمات، یکی از سریع ترین راه ها برای از بین بردن سرمایه است. کمپانی اوبر در نیمه ی اول سال ۲۰۱۶، به مقدار ۱٫۲ میلیارد دلار از سرمایه ی خود را از دست داد؛ چرا که هزینه ها از درآمد ها بیشتر بود. پس به یاد داشته باشد که عملکرد موثری را با بودجه ی خود داشته باشید و همه چیز را به صورت رایگان، عرضه نکنید.
۵٫ همه چیز در “اجرا” نهفته است.
همه می توانند یک ایده داشته باشند، همه ی افراد یک استراتژی تئوریک عالی دارند؛ اما اگر این موارد با یک برنامه ی اجرایی دست اول همراه نباشد، هیچ فایده ای نخواهند داشت.
دانی گمبل، بنیانگذار IdeaHacks در این باره می گوید: “اطلاعات بدون عمل، بی فایده است. در اختیار داشتن اطلاعات دقیق در زمان مناسب، بی فایده است؛ مگر اینکه دقیقا بدانید چگونه باید این اطلاعات را به اجرا بگذارید.”
برنامه ی اجرایی شما باید بدون هیچ راه نفوذی ارائه شود؛ حتی اگر با یک تیم ۳۰۰۰ نفری یا ۳ نفری کار می کنید. عدم برقراری ارتباط، تعریف نقش ها و اولویت ها، حتی بهترین ایده ها را با شکست مواجه می کند.
برنامه ی اجرایی خود را به بهترین شکل و تا لحظه ی آخر، تنظیم کنید تا بهترین شانس ممکن برای موفقیت را فراهم کنید. یک محدوده ی زمانی مشخص کنید و اتفاقات را هر هفته و یا هر روز، با جدول زمانی خود، مطابقت دهید.
درس های لذت بخش زیادی وجود دارند که می توانید در مسیر کارآفرینی خود از آنها بهره مند شوید. تنها به خاطر داشته باشید که این نیز یک مسیر است.
همزمان با تلاش هایی که در طی مسیر انجام می دهید، همچنان به آموختن ادامه دهید. زمان هایی را برای اشتراک گذاری تجربه های خود با کارآفرینان دیگر اختصاص دهید.
شاید خودتان متوجه نشوید، اما این احتمال وجود دارد که ماجرای شما بتواند تاثیر چشمگیری را در زندگی شخصی و موفقیت کاری آنها داشته باشد. همه ی ما در این زمینه با هم شریکیم.
۴ درس بزرگ که موفقترین کارآفرینان ، از طریق آزمون و خطا آموخته اند!
مسیر تأسیس و توسعۀ یک کسب و کار موفق، مسیر بسیار صعب العبور و دشواری است. اما در ابتدا، ساده و بیدردسر به نظر میرسد: شما یک محصول عالی و جالب توجه تولید میکنید؛ برای آن بازاریابی میکنید؛ و مشتریانی را که موجودی کارت اعتباری خود را برای خرید از شما خالی میکنند، به تماشا مینشینید. سپس، یک نفر را به عنوان دست راست خود استخدام میکنید و خودتان، مسئولیت مدیریت عامل مجموعهتان را برعهده میگیرید. در نهایت، فروشگاه یا شرکت خود را به یک یا چند نماینده میسپارید و خودتان با خیال راحت به سفر میروید!
تمام کسانی که حداقل به مدت سه ماه درگیر فرآیندها و گرفتاریهای تأسیس یک کسب و کار بودهاند، به خوبی میدانند که داستان، اینقدرها هم ساده و لذت بخش نیست! حقیقت امر آن است که فرآیند تأسیس و توسعۀ یک کسب و کار، با اتفاقات و رویدادهای غیرقابل پیش بینی بسیاری همراه است؛ که از میان برخی از آنها میتوان به جا زدن و خروج شرکا از پروژه، عدم فروش محصول یا ورشکستگی اشاره کرد.
در ادامه، چهار درس مهم را که موفقترین کارآفرینان ، از طریق آموزش و خطا آنها را آموخته اند، به شما معرفی میکنیم تا شما مجبور نباشید آن اشتباهات و آزمایشها را دوباره تکرار کنید. بدین ترتیب، تأثیر منفی موانع و دست اندازهایی که پیش رویتان خواهند بود، کمتر میشود.
-
اولین ایده همیشه بهترین ایده نیست!
زمانی که یک محصول تازه را تولید و به بازار عرضه میکنید، آن محصول حکم یک “نوزاد نورسیده” را دارد؛ یعنی بسیار حساس و شکننده است و شما اصلاً دوست ندارید که کسی او را با کلمۀ “زشت” خطاب کند یا بدتر از آن، اصلاً چیزی دربارۀ او نگوید. متأسفانه، هرگاه یک کارآفرین بلندپرواز و جاه طلب، یک محصول یا سرویس جدید را به بازار عرضه میکند، به احتمال خیلی زیاد، هیچ بازخوردی از بازار دریافت نمیکند. از آنجاییکه بازار قصد ندارد رُک و پوست کَنده به شما بگوید که محصول تازه شما افتضاح و به درد نخور است، پس ترجیح میدهد کلاً هیچ نظری دربارۀ آن ندهد.
اما هیچ ایرادی ندارد. در غالب اوقات، اولین ایدۀ شما بهترین ایده نیست. ولی اگر زمان و انرژی بیشتری برای شناخت بازار و نیازهای مشتریان صرف کنید، احتمالاً به ایده های بهتری دست پیدا خواهید کرد. حتماً نباید در همان گام های اول، به موفقیت رسید؛ آنچه مهم است، این است که در نهایت موفقیت را از آن خود کنید. به قول اریک رایز (Eric Ries): “تنها راه بُرد و پیروزی این است که سریع تر از دیگران یاد بگیرید”.
پیام: شما نباید با ایده هایتان ازدواج کنید و تعهد بی قید و شرط به آنها پیدا کنید. تمرکز خود را بر متریک ها و معیارهای مهم معطوف نمایید. پیش از آغاز فرآیند تأسیس کسب و کار و حتی در طول آن، تمام احتمالات و امکانات را بسنجید.
-
استخدام کارکنان ناکارآمد، خسارات و هزینه هایی به مراتب جدیتر از انتظار برای جذب کارکنان مناسب خواهد داشت
کارآفرینان آماتور و تازه کار، نخستین نیروهای کاری خود را برمبنای علاقمندی و آشناییشان با آنها و همچنین، کاهش سطح هزینه های استخدام انتخاب میکنند. در این شرایط، سطح شایستگی و تناسب کارمندان با شغل هایشان لحاظ نمی شود.
این ایده، در ابتدای کار، چندان بد به نظر نمیرسد. اما بعد از مدتی، آن کارفرما متوجه خواهد شد که انتخابهای غیرهوشمندانهاش چه هزینه و خساراتی به بار خواهند آورد. ما به شما توصیه میکنیم که کارمندانی را انتخاب کنید که برای شغلشان مناسب و در آن زمینه، کارشناس و کاردان هستند؛ ولو آنکه مجبور باشید دستمزد بیشتری به ایشان بپردازید. در طولانی مدت، همین کارمندان، سود و منافع بسیاری را برایتان رقم خواهند زد. رِد آدایر (Red Adair) میگوید: “اگر فکر میکنید استخدام یک کارشناس، یک تصمیم بسیار پرهزینه است، مدت کوتاهی صبر کنید تا ببینید استخدام نیروهای آماتور و غیرمتخصص چه خسارتها و هزینههایی برایتان رقم خواهد زد”.
پیام: برای استخدام نیرو عجله نکنید. احتمالاً قبلاً هم این جمله را شنیده اید که: “در زمان استخدام، صبور و پرحوصله و در زمان اخراج، سریع و قاطع باشید”. این جمله، دقیقاً در چنین شرایطی کاربرد دارد. اولاً به یاد داشته باشید که تا مجبور نشدید، به فکر استخدام نیروی جدید نیافتید. اگر خودتان میتوانید از پس انجام کارها بربیایید، دیگر نیازی به حضور نیروی جدید در محیط کار نیست. در عین حال، اگر فکر میکنید که استخدام نیروی جدید برایتان سود به همراه دارد، تأخیر نکنید. به ندای درونتان گوش کنید!
-
سلامت ذهن و روان شما، تأثیر مستقیم بر موفقیت کسب و کارتان دارد
کارآفرینی، یک سویۀ تاریک و تیره هم دارد؛ که با اعصاب خوردی ها و درگیری های ذهنی همراه است. آمارها نشان میدهند که کارآفرینان نسبت به افراد عادی، دو برابر بیشتر در معرض افسردگی و پنج برابر بیشتر در معرض اختلال بیش فعالی و عدم تمرکز هستند.
البته، گاهاً این استدلال مطرح میشود که سبک زندگی کارآفرینی، افرادی را به خود جذب میکند که تعادلات و توازنات شیمیایی بدنشان در وضعیت معیار و عادی نباشد. اما این تصور نیز وجود دارد که احتمالاً، فرآیند تأسیس و توسعۀ کسب و کار، میتواند اختلالات و ناراحتیهای مختلفی مثل افسردگی، بیش فعالی/ عدم تمرکز و حتی اختلال دوقطبی را در کارآفرینان ایجاد کند.
و هرچه بیشتر در کار غرق شوید، دشواری ها و سختی ها شدت بیشتری میگیرند. آستین پاولزن (Austin Paulsen)، بنیانگذار شرکت آ پ پرفورمنس (AP Performance)، میگوید: “مدت کوتاهی پس از آنکه در این مسیر پا گذاشتی، متوجه خواهی شد که سلامت روان و ذهنت تا چه حد بر رشد کسب و کارت تأثیر میگذارد. من افراد زیادی را دربارۀ سلامتیشان نصیحت کردم و اگر بخواهم تنها یک درس مهم را به شما گوشزد کنم، باید بگویم که: سلامت روان و جسم انسان، مستقیماً بر عملکرد روزانۀ او تأثیر میگذارد؛ چه در خانه باشد چه پشت میز در محیط کار”.
پیام: سلامتی جسمی و ذهنی، بیش از هر چیز دیگر باید برایتان مهم باشد؛ زیرا ارزش آن از ارزش موفقیت در کسب و کار بیشتر است. در دام نیافتید. به عنوان یک کارآفرین، تمرکز خود را بر پایداری و استقامت معطوف کنید؛ و بدین منظور باید بیش از پیش به سلامت جسمی و ذهنی خود اهمیت دهید. غذای سالم بخورید؛ ورزش کنید؛ و هر از چندگاهی در هفته، از کار فاصله بگیرید.
-
مسیر دستیابی به موفقیت، طولانی است
به محض اینکه کسب و کارتان را به راه می اندازید، هزاران رویا و خیال به ذهنتان هجوم می آورند. و این رویاها و خیال ها، فقط در خواب نیستند. در طول روز، این فکر به ذهنتان میرسد که اگر چندصد میلیون یا حتی میلیارد سود به جیب بزنید، وضع زندگیتان چقدر تغییر میکند؛ یا مثلاً فکر مدیریت و رهبری یک تیم از کارمندان نابغه و خبره به ذهنتان خطور میکند.
و البته این خیال و رویا، برای بعضی از کارآفرینان، به واقعیت تبدیل می شود! اما حواستان باشد که در این دنیای خیال انگیز و وهم آلود گرفتار نشوید. تأسیس و توسعۀ یک کسب و کار، مستلزم صرف زمان و انرژی بسیار است. گاهی از اوقات، اگر خوش شانس باشید، یک نیروی محرک ظاهر میشود و سرعت پیشرفت شما را به طرز چشمگیری افزایش میدهد. اما در هر حال نباید از اهداف طولانی مدت غافل شوید.
گاهی از اوقات، موفقیت واقعی بسیار دور از ماست؛ اما احتمال دستیابی به آن، بیشتر از احتمال دستیابی به موفقیت در خیال و رویاست! مسیر موفقیت، یک جادۀ شیب دار به سمت بالاست که با دست اندازها و موانع بسیار پوشیده شده است. در حقیقت، مسیر موفقیت باید به همین شکل باشد. در دنیای کارآفرینی، یک درس بسیار مهم میآموزید؛ و آن درس، این است که: همیشه باید از مسیر و ماجراهای آن لذت ببری! اگر به آن مسیر و اتفاقات مختلف در طول آن عشق بورزی، موفقیت را به زودی در مُشت خواهی داشت.
پیام: در طول مسیر دستیابی به موفقیت، صبور و شکیبا باشید. خود و کسب و کارتان را با کارآفرینان و شرکت های دیگر مقایسه نکنید. و تمرکز خود را بر کنترل و مدیریت بهینۀ اوضاع معطوف نمایید. کارآفرینی، جالب ترین تجربه ای است که در طول زندگی به دست میآورید؛ اما برای برخی از افراد میتواند تبدیل به بی ثمرترین و بی حاصل ترین تجربه شود.
در طول مسیر کارآفرینی، قطعاً با موانع و فرازونشیب های فراوان مواجه خواهید شد. مسائل و درگیریهای حقوقی با شرکا یا مشتریان، اتلاف سود و زیان فراوان به شرکت، افت سطح فروش محصول یا ورشکستگی، برخی از مشکلات متداول در مسیر دستیابی به موفقیت به شمار می آیند.
خوشبختانه، تجربۀ کارآفرینان دیگر میتواند برای شما راهنما و راهگشای مؤثری باشد. کارآفرینان موفق، در نقش چراغ روشنگر راه موفقیت عمل میکنند و شما را در طول مسیر دستیابی به پیروزی ایده آل یاری خواهند کرد. با مشاوران کاردان مشورت کنید؛ کتاب بخوانید؛ و با همکاران و همتاهای خود ملاقات مکرّر داشته باشید. اگر چهار درس بالا را به یاد بسپارید، مسیر دستیابی به موفقیت برایتان هموارتر و ساده تر خواهد شد. نکات فوق الذکر، برخی از مهم ترین درس هایی هستند که کارآفرینان از طریق آزمون و خطا آموخته اند.
امروزه مدیریت درس آموخته پروژه (اعم از تجارب و درسآموختهها) در هر سازمانی به ویژه سازمانهای بزرگ پروژه محور راهبردی اساسی و تاکید شده است. این استراتژی سازمانی علاوه بر بهبود کارآیی سازمان میتواند در افزایش بهرهوری، کاهش هزینههای تولید و خدمات و افزایش کیفیت و نوآوری نیز موثر باشد. از اینرو دانش اصلیترین سرمایه سازمانهای تولیدی و صنعتی و علیالخصوص سازمانهای پروژه محور امروزی است. تا جایی که صاحبان صنعت و اقتصاد دنیا امروزه به مدیریت دانش به عنوان کلیدیترین رویکرد در مدیریت کسب و کار نگاه میکنند و این امر به ویژه در صنایعی که هر روز با تغییرات و رشد فناوری مواجه میشوند باید به عنوان یکی از فرآیندهای اصلی سازمان قرار گیرد.
۲۰ درس کلیدی از تحلیل کسب و کار
دنی وندنبرگ، مشاور، تحلیلگر کسب و کار و دارنده مدرک CBAP است که در ژوهانسبورگ زندگی میکند. در دو دهه اخیر در صنایع مختلفی به تحلیل کسب و کار پرداخته و در زمینه تحلیل نیازمندیها تجربیات زیادی داشته است. وی در این مقاله به ۲۰ درس مهمی که از تحلیل کسب و کار در طی دو دهه اخیر رسیده، میپردازد.
درک این مسئله برای من بسیار دشوار است (و کمی ناراحتکننده است) که اکنون بیست سال است که در دنیای تحلیل کسب و کار، فعالیت می کنم. از یک طرف، من احساس پیری می کنم (گرچه، ظاهراً زندگی از چهل سالگی شروع می شود)، اما از طرف دیگر مزیت داشتن تجربه زیاد، جهت افزایش اطمینان شما در اکثر شرایطی که ناگزیر با آن روبرو هستید، برای من مایه تسلی است. از آنجایی که دوست دارم گاهی اوقات لحظاتی را در مورد وقایع در زندگی و کار خود تامل کنم، تصمیم گرفتم درسهای کلیدی را که فکر کنم در دو دهه گذشته به اندازه کافی خوب یاد گرفته ام، یادداشت کنم.
و البته، من هر روز در حال یادگیری هستم …
۱. در تحلیل کسب و کار، خوب گوش کنید
سالها پیش، معلم کلاس سوم من، خانم مومبرگ شعر زیر را به کلاس ما آموخت ( منسوب به ادوارد هرسی ریچاردز):
یک جغد پیر خردمند در یک درخت بلوط زندگی میکرد. هرچه بیشتر می دید، کمتر صحبت میکرد. هرچه کمتر صحبت میکرد، بیشتر میشنید. چرا همه ما نمیتوانیم مثل آن پرنده پیر خردمند باشیم؟
با تشکر از خانم مومبرگ، بخاطر اینکه آن شعر را با ما به اشتراک گذاشت، یاد گرفتم که چقدر توجه جدی به رابطه یک به دو در نسبت دهان به گوش اهمیت دارد.
گوش دادن، گوش دادن واقعی، در شناسایی صحیح، درک دقیق و پاسخگویی مناسب نیازهای مشتریان، ذینفعان، اعضای تیم یا هر شخص دیگری برای موضوعی که ما به عنوان بخشی از کار با آنها درگیر می شویم، تفاوت ایجاد می کند.هنوز هم سعی می کنم جلوی خودم را بگیرم که مانع قطع شدن صحبت دیگران نشوم و سعی می کنم در حین صحبت دیگران، گوش فرا دهم و به طور مداوم در حال فکر کردن به پاسخ نباشم. می گویند که بالاترین نوع احترام گوش دادن است، بنابراین به خودم یادآوری کنم که با گوش دادن احترام خود را نشان می دهم.
۲. روابط مهم هستند
زندگی سرتاسر روابط است، اینطور نیست؟ همچنین وقتی صحبت از کار ما می شود. یک مؤلفه بزرگ روابط خوب و محکم، حول اعتماد می چرخد. اعتمادسازی نیاز به تمرکز دارد و معمولاً به زمان نیاز دارد.
چند نکته اصلی روابط مورد توجه من شامل موارد زیر است:
خوش قول باشید
ما همچنان باید تلاش کنیم تا به تعهدات خود عمل کنیم، زیرا این امر موجب ایجاد اعتماد و صداقت می شود.
مدیریت انتظارات
این مورد ناشی از اعتمادی است که ایجاد می کنیم. این مورد واقعاً سخت است و مطمئناً مستلزم کار مداوم، روزانه و کوشش است. اما اگر خودتان را در کفش افرادی که به آنها خدمات می دهید، قرار دهید احتمالا تمایل دارید وضعیتی سرآمد، هشدار های زودهنگام و به روزرسانی مناسب خود داشته باشید.
آگاه باشید
انسانی باشید که بتواند با اطرافیان خود ارتباط برقرار کرده و آنها را ببیند. سعی کنید با اطرافیان خود به گونه ای ارتباط برقرار کنید که تنها معامله نباشد. البته زمان همیشه اجازه این امر را نمی دهد، اما اگر در مدت زمان طولانی با مردم همکاری کنید، سعی کنید همیشه روابطی سازنده داشته باشید.
تعیین صحیح ارزش روابط خوب و قابل اعتماد در یک سازمان واقعاً دشوار است. زمان شما در برقراری ارتباط موثر و تصمیم گیری سریع صرفه جویی می شود، بدون این که نیازی به اتخاذ سیاست های غیر قابل پیش بینی که افرادی با آنها آشنا هستند و عده ای خیر، داشته باشید. روابط محکم، حرفه ای و قابل اعتماد زندگی را بسیار ساده تر می کند تا کارها به سرعت و کارآمد انجام شود.
۳. با «چرا» شروع کنید، تا تصمیم درست بگیرید
سیمون سینک در کتاب خود با عنوان “با چرا شروع کن” در مورد دایره طلایی شروع با چرا صحبت میکند. وی بر اهمیت تشخیص دلیل انجام و یا بهبود کارهایی که انجام می دهید تاکید می کند. در هسته این دایره طلایی، سؤال این است که چرا؟
چرا ما این کار را بدین طریق انجام می دهیم؟ چرا نیاز به تغییر دارد؟ چرا ما آن را تغییر نمی دهیم؟ با پرسیدن چرا، درباره هدف و استراتژی بحث می کند، که احتمالاً بهترین راه برای شروع است.
تجزیه و تحلیل علت های اصلی از این مفهوم سیمون با طرح سوال “چرا؟” چندین بار تا زمانی که واقعاً علت اصلی یک مشکل را درک کنید پشتیبانی می کند. “چرا” در مورد هدف، استراتژی و جهت صحبت می کند.
استراتژی باید قبل از ساختار باشد. نقشه قبل از زمان باشد. اثربخشی قبل از بهره وری باشد. با طرح سؤال چرا، ما سعی می کنیم از ساختن صحیح چیزی، قبل از این که حتی شروع به درست ساختن آن کنیم، اطمینان حاصل کنیم.
علاوه بر این، سوال “چرا؟” از جذب مشتری نیز پشتیبانی می کند. چرا مشتریان برای خرید محصول یا خدمات شما پول خرج کنند؟
اگرچه به نظر می رسد که اخیرا به جذب مشتری توجه شده است، اما شرکت های واقعاً موفق همیشه به آنچه مشتریانشان درخواست می کنند توجه زیادی داشته اند.
به عنوان تحلیلگران کسب و کار، ما باید به طور مداوم مشاغلی را که در آن فعالیت می کنیم به چالش بکشیم تا از نیاز واقعی و اساسی مشتری مطلع باشیم.
غالباً سهامداران مشاغل فرض می کنند که دقیقاً می دانند نیاز مشتری چیست، اما ممکن است این دیدگاه آنها باشد که تلاش می کنند تا با توجه به سیستم فعلی، فرآیند، فناوری یا محدودیت های فرهنگ سازمانی خود نیاز مشتری را برآورده کنند. این جایی است که ما باید گام برداریم و سعی کنیم دیدگاهی بی طرفانه داشته باشیم، احتمالاً با کمک برخی داده ها یا تحقیقات مشتری محور از یک دیدگاه دیگر پشتیبانی کنیم.
۴. سؤالات بهتری بپرسید
وقتی سؤالات بهتری می پرسیم، معمولاً جواب های بهتری نیز می گیریم. همچنین پرسیدن سوالات اشتباه، می تواند منجر به دریافت پاسخ های اشتباه شود. من اینگونه یاد گرفته ام که قبل از هرگونه تعامل، جلسه، و کارگاه، برای تهیه سوالات هدفمند و مرتبط با آنچه در تلاش برای رسیدن به آن هستم سعی کنم.
بعضی اوقات، بعد از دریافت پاسخ اولیه، سوال دوم را مطرح می کنم. این امر گاهی باعث می شود که فرد پاسخگو از نظر جواب اول خود، دید عمیق تری پیدا کند.
تکرار آنچه که من به عنوان پاسخ به سوالاتم می شنوم، به من کمک می کند تا اطمینان حاصل کنم که شنونده منظورم را به درستی درک کرده است. در غیر این صورت، آنها این فرصت را دارند که تعبیرهای غلط من را تصحیح کنند و همچنین به آنها نشان می دهد که من به درک درست آنها اهمیت می دهم.
برای اینکه بی طرف باشید، به ویژه در هنگام استنباط نیازمندی ها،نکته مربوط به سوال این است که، سوال هدایت کننده نپرسید. اگر این کار را انجام دهید، بذرهایی را در ذهن شنونده کاشته اید. پاسخ ها از آنچه در سؤال اصلی به آن اشاره می کنم، متاثر می شوند و بنابراین این یک پاسخ واقعی و بی طرفانه نیست.
۵. بپذیرید که نیازی به دانستن تمام پاسخها ندارید
به دلایل عجیبی، تحلیلگران کسب و کار اغلب احساس می کنند که باید همه چیز را بدانند. این امر آنها را تحت فشار قرار می دهد، به ویژه در زمانی که:
_ آنها اصل موضوع را نمی دانند،
_ غالباً آنها در بحبوحه آشکارسازی وضعیت واقعی هستند
_ و حتی اگر آنها بیشتر از ذینفعان خود که با آنها مشارکت دارند بدانند، این بدان معنی نیست که از تمام پاسخ ها آگاهی دارند.
واقعیت این است که شما به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار، همه چیز را نمی دانید و این اشکالی ندارد. در حقیقت، فرصت فوق العاده ای است. این فرصت چشم انداز بی طرفانه را برای شما فراهم می کند تا مشکلات را با چشمانی تازه ببینید.
این اجازه را به شما می دهد که سؤالاتی “به ظاهر احمقانه” ای بپرسید که اغلب مردم از آن میترسند چرا که ممکن است بی اطلاع به نظر برسند. اغلب این نوع سؤالات مکالمات شگفت انگیز حل مسئله ای را باز می کنند که در غیر این صورت پنهان باقی خواهد ماند.
من متوجه شدم که ارزش واقعی که می توانم اضافه کنم ساده سازی، ترکیب و کاهش مجموعه های پیچیده از مشکلات، فرآیندها، مجموعه اطلاعات و غیره به مدل ها و اسناد ساختارمند، آسان، قابل درک و استفاده، است.
شما به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار، به طور حرفه ای در حال راهنمایی کارشناسان و متخصصان این حوزه به روشی هستید که داوطلبانه اطلاعاتی را تهیه کنند تا پل های اجتناب ناپذیر را بین مشکلات و راه حل های مربوط به آن مشکلات ایجاد می کنند. این به خودی خود، بیشتر یک هنر است تا علم.
۶.با مشتریان خود صحبت کنید
غرق شدن در دیدگاه های خودمان از مشکلات و راه حل های مورد استفاده بسیار فریب دهنده است و می توان خیلی راحت رئیس واقعی خود یعنی مشتری را فراموش کرد.
چرا ما با مشتری شروع نمی کنیم؟
قبل از اینکه شروع کنیم. در طی فرایند، اغلب اوقات، هنگام تست و بعد از اجرا و یا به طور مداوم.
لحظه ای که از منبع مصرف کننده آنچه تولید می کنیم، دور شویم، وارد یک شیب بسیار لغزنده خواهیم شد. قرار دادن خودم به جای مشتری، اغلب موجب شده است که من در اندیشه و رویکردهای اصلی خود به تجدید نظر بپردازم.
۷.هیچ تحلیلگر کسب و کاری جزیره نیست
تحلیلگران کسب و کار، گاهی اوقات در سمت و سایت های مشتری بسیار منزوی به نظر می آیند و به اشتباه تصور می کنیم که ما باید ارتش های یک نفره مرد و زن باشیم. این البته عاقلانه نیست و من آموخته ام که برای موفقیت و اثربخشی ساختن یک ساختار حمایتی در اطراف خود ضروری است.
به شناسایی و پرورش روابط با مربیان کلیدی، متخصصان صنعت و دامنه و متخصصان تجزیه و تحلیل کسب و کار که از آنها می توانید در مورد چالش های فعلی خود یاد بگیرید و با آنها مشورت کنید، بپردازید. گاهی اوقات اجرای یک رویکرد توسط یک دوست قابل اعتماد، ایده ها و دیدگاه های بسیار خوبی ارائه می دهد که شما نمی توانید از منظر شخصی خود ببینید.
با نگاهی به گذشته شغلی خودم، می توانم واقعاً نعمت های بیشماری را بشمارم و از آن دسته از افرادی که فرصت، موقعیت، مشاوره، و یا پشتیبانی و تشویقی در طول این سفر به من دادند، تشکر کنم. من واقعاً ممنونم و هنوز هم هستم!
۸. به موسسه بین المللی تحلیل کسب و کار (IIBA) بپیوندید
اگر شما فردی هستید که نقش یک تحلیلگر کسب و کار را جدی می گیرید و آن را به عنوان یک حرفه (و نه فقط شغل) در نظر می گیرید، باید در این زمینه سرمایهگذاری کنید تا به بهترین تحلیلگر کسب و کار تبدیل شوید.
این به معنای عضویت در بهترین سازمان مربوطه در زمینه حرفه خودتان است، که در این مورد (تجزیه و تحلیل کسب و کار)، نظر من، انستیتوی بین المللی تحلیل کسب و کار (IIBA) است.
از زمان تاسیس در سال ۲۰۰۳، آنها به عنوان نهاد برتر حرفه ای در زمینه تحلیل کسب و کار مورد توجه قرار گرفته اند. در سال ۲۰۱۴، آنها بیش از ۲۷۰۰۰ عضو در ۶ تا از ۷ قاره داشته اند. آنها فرصتی برای همکاری، ارتباط و رشد با دیگر تحلیلگران کسب و کار محلی و جهانی را فراهم می کنند. امروز به آنها بپیوند!
۹. گواهینامه اخذ کنید
پزشکان، مهندسان، حسابداران خبره، دانشمندان و غیره همگی متعلق به مجموعه حرفه ای هستند و معمولاً همه آنها باید قبل از اینکه ادعای وضعیت مربوطه باید مجوز بگیرند. اکثر این گواهینامه ها همچنین نیاز به تعدادی واحد توسعه حرفه ای (PDU) در هر چرخه دارند، که اساساً برای یادگیری، رشد و مشارکت اعضای معتبر در حرفه های خود طراحی شده اند. فکر می کنم این موضوع بسیار خوبی است زیرا محیطی را ایجاد می کند که حداقل استانداردهای مشخصی در آن ایجاد شود. و این اطمینان را به مصرف کنندگان خدمات خود می دهند، که آنها دارای تجربه، تخصص و آگاهی در زمینه های مربوطه می باشند.
از دیدگاه رشد شغلی، این همچنین به عنوان چارچوبی مناسب از اهداف عمل می کند که یک فرد حرفهای می تواند خود را بسنجد.
دانلودو خرید۱۵۰۰۰تومان